جلوگیری و لی از نکاح مولیه خود
باتفاق علما و لی حق نداردکه مانع ازدواج مولیه خودگردد و هرگاه شخص هم کفء و مناسب، بخواهد با او ازدواجکند و بوی مهرالمثل بدهد، و لی حق نداردکه با منع او از ازدواج، بوی ظلمکند. اگر دراین حال و لی مانع از ازدواج اوشد، زن حق داردکه بقاضی مراجعهکند تا او را انکاح نماید و دراین حالت و لایت ازدواج بولی دیگری که در مرتبه بعد از این و لی ظالم قرار دارد منتقل نمیشود بلکه و لایت مستقیماً به قاضی منتقل میگردد، چون این ممانعت ظلم است و و لایت رفع ظلم بدست قاضی است.
ولیکن اگر ممانعت و لی از ازدواج، بسبب یک عذر مقبول و پسندیده باشد، مانند اینکه شوهر مناسب و کفء نباشد یا اینکه مهریه، مناسب و باندازه مهرالمثل نباشد تا اینکه خواستگار مناسبتری پیدا شود، در این صورت او عاضل و مانع محسوب نمیشود و و لایت از او منتقل نمیگردد.
معقل پسریسارگوید: من خواهری داشتم که او را از من خواستگاری میکردند. پسرعمویم به نزد من آمد و او را بعقد نکاح او درآوردم، سپس او را بصورت طلاق رجعی طلاق داد و به وی مراجعه نکرد، تا اینکه عده او بپایان رسید، چون برایش خواستگار آمد، دوباره او به نزد من آمد و او را خواستگاریکرد. منگفتم: نخیر، بخدای سوگند هرگز او را از تو نکاح نخواهم کرد و این آیه درباره من نازل شد: ﴿وَإِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَبَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعۡضُلُوهُنَّ أَن یَنكِحۡنَ أَزۡوَٰجَهُنَّ﴾[البقرة: ۲۳۲]. «هرگاه زنان را طلاق دادید و عده خود را به پایان رسانیدند، مانع ازدواج آنها با همسران سابقشان نشوید...».او گوید: لذا کفاره قسم را پرداخته و مجدداً خواهرم را بنکاح او درآوردم.