فقه السنه

فهرست کتاب

فروختن ‌آب

فروختن ‌آب

آب دریاها و رودها و باران و چشمه‌ها و امثال آن برای همه مردم مباح است و اختصاص بهیچ ‌کس ندارد و تا زمانی که در دریا و بستر رودها و جای خود باشند فروش آن جایز نیست و در حدیث آمده است‌ که پیامبرصگفت‌: «الناس شركاء فی الماء والكلا والنار» «مردم در آب و علف و آتش با هم شریک و سهیمند و مالکیت خصوصی ندارند»‌. هرگاه یک انسان این چیزها را احراز کند یا در ملک خویش چاهی بکند یا ابزار و آلاتی برای استخراج آب نصب‌کند، آن و قت ملک او می‌شوند و در این صورت بیع آب جایز است‌.

ثابت شده است و قتی که پیامبرصبه مدینه آمد، در آنجا چاهی بود بنام «‌رو‌مه» از آن یکنفر یهودی که از آن آب می‌فروخت و مردم می‌خریدند و پیامبرصمردم را از خریدن آب از وی منع نکرد تا اینکه بعداً عثمان بن عفان آن را خرید و و قف مسلمانان کرد.

در این صورت فروش آب مانند هیزمی است که جمع‌کردن آن مباح است و پس از احراز آن فروختن آن‌، حلال است‌. در حدیث آمده است که پیامبرصگفت‌: «لئن یحتطب أحدكم حزمة من حطب فیبیعها خیرله من أن یسأل الناس، أعطوه أو منعوه»«اگر یکی از شما هیزم جمع‌ کند و آن را بفروشد برایش بهتراست ازاینکه ازمردم‌گدائی کند، خواه خیری به او عطاکنند یا نکنند»‌. هرگاه آب بفروش رود، اگر و سیله‌ای باشد برای تعیین میزان مصرف آن اشکالی ندارد و تعیین میزان مصرف بدان و سیله صحیح است‌. و اگر و سیله و ابزاری برای تعیین میزان مصرف نباشد، به عرف و عادت مردم برای ضبط آن عمل می‌شود. و این‌ها همه‌اش برای احوال عادی است‌، لیکن در و قت اضطرار و بهنگام ضرورت و احوال غیرعادی‌، بر مالک آب و اجب است‌، که آب را بدون بها در اختیار مردم بگذارد. ابوهریره ‌گوید: پیامبرصگفت‌: «‌ثلاثه لایكلمهم الله یوم القیامه: رجل منع ابن السبیل فضل ماء عنده ورجل حلف علی ‌سلعه ‌بعد ا‌لعصر ‌كذباً ورجل بایع اماماً فان ا‌عطاه وفی له وان لم ‌یعطه لم یف له» «سه کس هستند که در روز رستاخیز خداوند با آنان سخن نمی‌گوید: مردی‌ که راهگذر را از نوشیدن آب اضافی که دارد باز دارد و مردی که بعد از نماز عصر برکالای فروشی خویش بدروغ سوگند یاد کند، و مردی که با امام و پیشوای خویش بیعت ‌کند که اگر امام چیزی به وی بدهد بدرستی عمل را انجام دهد و بوظیفه خویش و فا کند و اگر چیزی به وی ندهد به وی و فا نکند و عمل خویش را درست انجام ندهد»‌.