علائم و نشانههای بلوغ
رسیدن به سن بلوغ با یکی ازنشانههای زیر به ثبوت میرسد:
۱- خروج منی از و ی، خواه درخواب یا بیداری، چون خداوند میفرماید: ﴿وَإِذَا بَلَغَ ٱلۡأَطۡفَٰلُ مِنكُمُ ٱلۡحُلُمَ فَلۡیَسۡتَٔۡذِنُواْ كَمَا ٱسۡتَٔۡذَنَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡۚ﴾[النور: ۵۹]. «هرگاه اطفال شما بسن بلوغ رسیدند و احتلام شدند، باید بدون اجازه بر شما و ارد نشوند، همانگونه کهکشانی پیش از آنان بودند اجازه میگرفتند».
بروایت ابوداود از علی بن ابیطالب پیامبرصگفت: «رفع القلم عن ثلاث: عن الصبی حتى یحتلم. وعن النائم حتى یستیقظ وعن المجنون حتى یفیق»«ازسهکس قلم تکلیف برداشته شده است: از کودک تا اینکه احتلام شود و از بخواب رفته تا اینکه بیدار گردد و ازدیوانه تا اینکه بهبودی حاصلکند و رشد خویش را باز یابد». و بروایت امام علی بن ابیطالب پیامبرصگفت: «لا یتم بعد احتلام»«بعد ازاحتلام یتیمی وجود ندارد و دیگر یتیم نیست». بروایت ابوداود و بخاری.
۲- بپایان بردن پانزده سال تمام از عمر خود، چون ابن عمرگفت: در روز جنگ «اُحد" که چهارده سال داشتم بر پیامبرصعرضه شدم، که در جنگ شرکت کنم، بمن اجازه نداد و روز جنگ خندق که پانزده سال داشتم بر وی عرضه شدم که در جنگ شرکت کنم بمن اجازه داد.
چون عمر بن عبدالعزیز این مطلب را شنید بعاملان خود نوشت که کسی را بجنگ نفرستند مگر اینکه به پانزده سالگی رسیده باشند و تاکسی به پانزده سالگی نرسیده باشد بوی تعرض نکنند.
ابوحنیفه و مالک گفتهاند کسی که احتلام نشده باشد، حکم به بلوغ وی نمیشود تا اینکه بسن شانزده سالگی برسد و در روایت مشهورتری از ابوحنیفه هفده سال نقل شده است. و درباره دخترگفته است باید بسن هفده سالگی برسد و داودگفته است: انسان با سن بلوغ نمیشود، مادام که احتلام نیابد اگرچه چهل ساله هم باشد.
۳- روییدن موی سیاه زهار که موی سیاه مجعد است، نه مطلق موی، که مطلق موی در زهارکودکان نیز هست. درجنگ بنی قریظه مرد را با روییدن موی زهار میشناختند و هرکس موی زهارش روییده بود، بوی اجازه شرکت در جنگ داده میشد. ابوحنیفه گفت: با روییدن موی، هیچ حکمی ثابت نمیشود و روییدن موی زهارنه بلوغ است و نه علامت بلوغ.
۴- قاعده شدن و آبستن شدن، و با این سه علامت قبلی که ذکرشد بلوغ پسرو دخترثابت میشود و علائم بلوغ دختران علاوه بر آنها قاعده شدن و آبستن شدن نیزهست، چون بخاری و غیراو از عایشه روایت کردهاندکه پیامبرصگفت: «لا یقبل الله صلاة حائض إلا بخمار»«خداوند نماز زن بحیض افتاده بالغ را نمیپذیرد تا اینکه روسری داشته باشد و بدون آن نمیپذیرد».
و اما رشد عبارت است ازقدرت براصلاح مال و حفظ و نگهداری آن از ضایع شدن، که بصورت و اضح و آشکار در معاملات مالی بیش از حد معمول و غالب، مغبون و زیان دیده نشود و مال را درراه حرام صرف نکند، پس هرگاهکسی بالغ شد و رشد نداشت، و لایت مالی بر او ادامه دارد و از تصرفات مالی ممنوع است.
تا اینکه علائم رشد دروی بظهور رسد، بدون تحدید سن یعنی رشد مدرک عمل است نه سن معینی، برابرظاهرنص قرآنی چنین است بخلاف ابوحنیفه که سن معینی را در نظرگرفته است، هرگاه پس از رسیدن برشد از او سفاهت ظاهر شد، مجدداً بر وی حجر نهاده میشود، چون بقول جصاص ضرر سفاهت بهمه برمیگردد، چون هرگاه سفیه مال خود را با اسراف و تبذیر تلفکند، او محتاج میشود و و بال بر مردم و بیتالمال است و این از جهت و لایت مالی است و اما و لایت برنفس بمجرد رسیدن بسن بلوغ و عاقل شدن، این و لایت از اوقطع و مکلف میگردد. و او میتواند در مال خود تصرفکند.
از ابن عباس سوال شد کی یتیمی تمام میشود؟ گفت: بجانم سوگندگاهی پیش میآید که مرد ریشش در آمده و لی برای حفظ منابع نفسش و عطا و بخشش ضعیف است پس هرگاه توانست چون دیگران مصالح نفس خویش را حفظکند، یتیمی از او برداشته میشود. در تفسیر آیه: ﴿ءَانَسۡتُم مِّنۡهُمۡ رُشۡدٗا﴾[النساء: ۶] از سعید بن منصور بروایت از مجاهد روایت شده است که گفت:
عقل، یتیمی را از یتیم دور نمیسازد، اگرچه سنش نیز بزرگم شده باشد مگر اینکه برشد برسد و رشد ملاک است نه عقل.