دعای مسافر و قتی که مشرف بر شهر و یا مکانی شد و خواست درآن فرود آید
بروایت از عطاء بن ابی مروان از پدرش آمده استکهکعب به خدائی که دریا را برای موسی شکافت، سوگند خورد، که صهیب به و یگفته است: که پیامبرصهرگاه شهری و روستائی را میدید و میخواستیدوآن فرود آید، میگفت: «اللهم رب السموات السبع وما أظللن، ورب الارضین السبع وما أقللن، ورب الشیاطین وما أضللن، ورب الریاح وما ذرین، أسألك خیر هذه القریة وخیر أهلها وخیر ما فیها، ونعوذ بك من شرها وشر أهلها وشر ما فیها»«خداوندا، ای پروردگار آسمانهای هفتگانه و آنچه که بر آن سایه میاندازند، و ای پروردگار طبقات هفتگانه زمین و آنچه که بر پشت آنها است، و ای پروردگار شیاطین و آنچهکهگمراه میسازند، و ای پروردگار یادها و آنچه که برمیانگیزند، از تو خیر و نیکی این شهر و آبادی و خیرو نیکی اهل آنجا و خیرآنچه که در آن است، میطلبم و مسئلت مینمایم و ازشرآن و ازشراهل آن و ازشرآنچه درآن است، به تو پناه میآورم». بروایت نسائی و ابن حبان و حاکم که آن را صحیح دانستهاند.
و به روایت از ابن عمر آمده است که گفت: ما همراه پیامبرصبه مسافرت میرفتیم، هرگاه شهر و آبادی را میدید که قصد و رود بدان را داشت میگفت: «اللهم بارك لنا فیها (ثلاث مرات): اللهم ارزقنا جناها، وحببنا إلى أهلها وحبب صالحی أهلها إلینا»«سه بار میگفت: خداوندا ما را درآنجا برکت عطا فرما، خداوندا از ثمرات و میوههای آن ما را روزیگردان، و ما را نزد اهل آنجا محبوبگردان و مردمان درستکار آنجا را نیز نزد ما محبوبگردان». به روایت طبرانی در «الاوسط» با سند جید. و بروایت از حضرت عائشه آمده است که گفت: هر و قت پیامبرصمشرف بر سرزمینی میشدکه میخواست بدان و ارد شود، میگفت: «اللهم إنی أسألك من خیر هذه وخیر ما جمعت فیها، اللهم ارزقنا جناها وأعذنا من وباها، وحببنا إلى أهلها، وحبب صالحی أهلها إلینا»[معنی آن در ضمن دعاهای پیش گذشت] . به روایت ابن السنی.