فقه السنه

فهرست کتاب

چرا عاقله و فامیل دیه هیچیک از این موارد سه‌گانه را نمی‌پردازند

چرا عاقله و فامیل دیه هیچیک از این موارد سه‌گانه را نمی‌پردازند

۱- در صورت قتل عمد و در صورت اقرار جانی بجنایت و در صورت صلح کردن‌، دیه بر عاقله نیست‌، چون بهرحال عمدی بودن جنایت موجب عقوبت و کیفر است و شایسته نیست مجازات او تخفیف پیدا کند و فامیل درعوض او، دیه با قسمتی از آن را بپردازد، و درصورت اقرار چون موجب دیه خود اقرار به قتل است‌، و موجب دیه خود قتل نیست بلکه اقرار به قتل است و اقرار تنها درباره اقرار کننده صدق می‌کند و گریبان او را می‌گیرد و بدیگری سرایت نمی‌کند. اگر جانی اقرار بصلح‌کند باز هم دیه بر عاقله نیست‌، چون عوض و بدل صلح و سیله قتل و اجب نشده است بلکه با انعقاد قرارداد صلح و اجب شده است‌، و بعلاوه جانی باید مسئولیت جنایت خویش را بگردن بگیرد و بدل و عوض چیز تلف شده بر تلف کننده است‌.

۲- ‌دوم دیه‌ای است که بر خود قاتل و اجب می‌شود، و لی افراد فامیل و «‌عاقله» این مسئولیت را بجای او انجام می‌دهند. در صورتیکه عاقله و فامیلی داشته باشد، بطریق تعاون و همکاری بوی‌کمک می‌کنند و این در صورتی است که قتل شبه عمد با خطاء باشد و همچنین قتل عمد کودک و دیوانه نیز دیه بر عاقله دارد و قاتل هم خود نیز مانند افراد عاقله‌اش سهیم است در دیه‌، چون بهرحال او قاتل است‌، پس نباید مستثنی باشد، شافعی‌ گفته است در این صورت چیزی از دیه بر قاتل نیست‌، چون او معذور است‌.

بدین جهت افراد فامیل را «‌عاقله» می‌گویند چون از ریختن خون جلوگیری می‌کنند، چون عقل ا‌لبعیر یعنی پای شتر را بست‌. و کلمه عقل هم مانع از فرو رفتن در قبایح و زشتی می‌شود و گوئی پای صاحبش را از و قوع در زشتی‌ها می‌بندد. پس عاقله جماعتی از افراد فامیل و خویشاوند هستند که دیه را می‌پردازند عقلت ا‌لقتیل یعنی دیه‌اش را پرداختم و عقلت عن القاتل یعنی بجای او دیه لازم بر او را پرداختم‌.

عاقله عبارت است از عصبه مرد یعنی خویشاوندان مذکر بالغ هرکس و جهت خویشاوندی از طرف‌ پدر باشد مشروط بر آنکه عاقل و گشاد دست و مال‌دار باشند. که کور و بیمار زمین‌گیر و پیر را نیز اگر ثروتمند و مال‌دار باشند شامل می‌گردد. مونث و فقیر و کودک و مجنون و دیوانه و کسی که دینش با دین جانی یکی نیست هیچکدام داخل در عاقله نیستند چون مبنای عاقله بودن بر یاری و مساعدت است و این‌ها اهل یاری و مساعدت نیستند. دلیل شرعی ثبوت دیه بر عاقله آنست که دو زن از قبیله هزیل با هم جنگیدند که یکی از آنا بسوی دیگری سنگی انداخت و او را که آبستن بود،‌کشت و پیامبرصحکم‌کرد که عاقله و فامیل‌های پدری آن زن به جای او دیه او را بپردازند. بخاری و مسلم آن را از حدیث ابوهریره روایت کرده‌اند.

در زمان پیامبرصعاقله عبارت بود از قبیله جنایت‌کار و تا زمان عمر همچنین عمل می‌شد که عاقله عبارت بود از قبیله‌ کسی که مرتکب جنایت شده است‌. اما چون عمر سپاهیان را منظم ساخت و دیوان‌ها را مدون نمود، عاقله را از اهل دیوان قرار داد بر خلاف آنچه که در زمان پیامبر بود. یعنی‌کسانی را عاقله قرار داد که بموجب دیوان یک قوم خویشاوند بحساب می‌آمدند.

سرخسی‌گفته است اگر کسی سوال‌کند چگونه اصحاب پیامبرصبرخلاف حکم پیامبرصاجماع می‌کنند؟ ما در جواب می‌گوئیم‌: این عمل اجماع است بموافقت حکم پیامبرصنه بر خلاف آن‌، و فلسفه آن اینست‌ که چون آنان می‌دانستندکه پیامبر دیه بر عاقله را بدان‌جهت بر عشیره و قبیله قرار می‌دادکه قوت و نیروی هرکس درآن و قت بوسیله قبیله‌اش بود، و لی بعد از آنکه حضرت عمر دیوان‌ها را ترتیب داد اتکای هرکس بدیوان خانوادگیش می‌بود و هرکس با توجه به دیوان خانوادگی خود و دفاع از دیوان یا قبیله خویش می‌جنگید‌. پایان سخن سرخسی‌.

اگرچه علمای حنفی بدین‌مطلب راضی شده‌اند و لی مالکیه و شافعیه این نظر را نپذیرفته‌اند، چون می‌گویند بعد از پیامبرصدیگرنسخ وجود ندارد و هیچکس حق ندارد حکم زمان پیامبرصرا تغییردهد.

دیه بر عاقله دارای مدت و مهلت سه سال است و بصورت مدت‌دار و موجل و اجب می‌شود و علما در این مورد اتفاق نظر دارند .

اما دیه‌ای که برخود قاتل و درمال او و اجب می‌شود، بصورت نقدی است بنابر نظر امام شافعی‌. چون مهلت و مدت تنها برای تخفیف حال عاقله است‌، پس قتل عمدی محض بدان ملحق نمی‌شود. و لی حنفیه می‌گویند برای قاتل نیز در قتل عمد مثل قتل خطاء مهلت و مدت سه ساله معزیر است‌.

واجب شدن دیه بر عاقله در قتل شبه عمد و خطاء از قاعده عمومی اسلامی مستثنی است که می‌گوید: هرانسانی مسئول نفس خویش است و بر تصرفات نفسی خویش مورد محاسبه قرارمی‌گیرد: ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰۚ[الأنعام: ۱۶۴] «هیچکس جرم و تاوان و بار سنگین مسئولیت دیگری را بدوش نمی‌کشد»و همچنین حدیث نبوی که می‌فرماید: «لا یؤخذ الرجل بجریرة أبیه، ولا بجریرة أخیه»«هیچکس بجرم پدرش و برادرش مواخذه نمی‌شود». که نسائی آن را از ابن مسعود روایت کرده است‌.

ولی اسلام بجهت همدردی و مواسات با جانی عاقله را موظف به اشتراک در بدوش ‌کشیدن بار مسئولیت در این حالت ‌کرده است‌. تا او را یاری‌ کنند در جنایتی که بدون قصد از او سرزده است و بوی ‌کمک ‌کنند.

اسلام دراین مورد نظام معاونت و همیاری و پشتیبانی قبیله‌ای عربی را پذیرفته است و فلسفه آن آشکار و روشن است‌. زیرا و قتی که قبیله بداند مسئولیت تحمل دیه بدوش او است و باید در ادای آن مشارکت‌کند، تلاش می‌کندکه افراد منتسب بخویش را از ارتکاب جرائم باز دارد و آنان را به سلوک رفتار درست و مستقیم توجیه می‌کند و بدین و سیله از ارتکاب جرائم خطاء و اشتباهی پرهیز می‌کنند. جمهور فقهاء می‌گویند و قتی دیه بر عاقله است و عاقله آن را می‌پردازد و درآن شرکت می‌کندکه از ثلث دیه کامل تجاوز کند و اگرکمتر از ثلث دیه باشد از مال جانی پرداخت می‌شود ‌.

و بنظر امام مالک و احمد بر هیچکس از عصبه اندازه معین از دیه و اجب نیست یعنی میزان دیه برعاقله مشخص نشده بلکه حاکم میزان پرداختی هرکس را با توجه به حال او و با اجتهاد خویش معین می‌کند و از نزدیک‌ترین شخص فامیل و خویشاوند شروع می‌کند تا بدورترین می‌رسد.

امام شافعی می‌گوید بر ثروتمند و غنی یک دینار و بر فقیر نیم دینار و اجب می‌شود و بنظر او بر حسب ترتیب قرابت و خویشاوندی مرتب می‌گردد که اول خویشاوندان نزدیک از فرزندان پدرش سپس از فرزندان جدش سپس از فرزندان فرزندان فرزندان پدرش آغاز می‌گردد و اگر قاتل عصبه نسبی و و لائی نداشت دیه و اجب بر او از بیت‌المال پرداخت می‌گردد. چون پیامبرصمی‌فرماید: «أنا ولی من لا ولی له»«‌من و لی‌کسی هستم که و لی ندارد». اگر قاتل فقیر باشد و عائله و خویشاوندانش نیز فقیر باشند و استطاعت پرداخت دیه را نداشته باشند باز هم باید دیه او از بیت‌المال پرداخت‌گردد. و همچنین اگر مسلمانان مردی را در جنگ کشتند و گمان کردند که کافر است‌، سپس معلوم‌ گردید که او مسلمان بوده است‌، باید دیه او از بیت ‌المال پرداخت‌گردد.

امام شافعی و غیر او روایت کرده‌اند که‌: پیامبرصدستور داد دیه «‌یمان» پدر حذیفه را که مسلمانان او را در روز جنگ احد کشتند و نمی‌شناختند، از بیت‌المال بپردازند. و اگر کسی در ازدحام کشته شود و اجب است که دیه او از بیت‌المال پرداخت‌گردد چون مسلمان است و در ازدحام مسلمین‌کشته شده است‌. مسدد روایت ‌کرده است که درروز جمعه مردی در ازدحام‌کشته شد و حضرت علی دیه او را از بیت‌المال پرداخت نمود.

آنچه‌ که از کلام حنفیه فهمیده می‌شود آنست که دیه در آن دوران از مال جانی پرداخت می‌شد. درکتاب «‌الدر المختار» آمده است که‌: همیاری در باب دیه بر عاقله اصل است‌، پس هرگاه این همیاری و کمک وجود داشته باشد دیه بر عاقله وجود دارد و اگر همیاری و کمک نباشد، دیه بر عاقله نیست‌. حالا که نظام قبیله‌گری و کمک و همیاری افراد فامیل موجود نیست پس باید دیه از بیت‌المال پرداخت شود. اگر بیت‌المال چیزی نداشت یا بیت‌المال منظم نبود، دیه از مال جانی و قاتل پرداخت می‌شود.

ابن تیمیه ‌گفته است‌: «‌درقتل خطاء اگر و صول دیه از عاقله متعذر باشد، باید دیه از مال جانی و صول گردد».