فقه السنه

فهرست کتاب

ولی می‌تواند زن زیر و لایت خویش را برای خود نکا‌ح ‌کند

ولی می‌تواند زن زیر و لایت خویش را برای خود نکا‌ح ‌کند

مرد می‌تواند زنی که سرپرستی او را بعهده دارد، او را برای خویش نکاح‌کند، بدون اینکه نیازی به و لی دیگری باشد، مشروط برآنکه زن مولیه‌، او را به عنوان شوهر خویش قبول‌کند. سعید پسر خالد از ام حکیم دخت قارظ روایت‌کرده است که او به عبدالرحمن بن عوف‌گفت‌: چند نفر از من خواستگاری‌ کرده‌اند، هرکدام را می‌پسندی‌، مرا به عقد نکاح او درآور. عبدالرحمن‌گفت اختیار این کار را به من و اگذار می‌کنی‌؟ اوگفت‌: آری‌؛ عبدالرحمن‌گفت‌: پس ترا بنکاح خویش درآوردم =قد تزوجتک... و مالک‌گفت‌: اگر زن بیوه به و لی خود بگوید: مرا بازدواج هرکس که می‌خواهی درآور، و او را بازدواج خویش درآورد یا او را بازدواج کس دیگری درآورد این ازدواج لازم الاجرا است حتی اگر زن ازاصل شوهر، بی‌اطلاع باشد و او را نشناسد. اینست مذهب حنفیه و لیث و ثوری و اوزاعی‌.

امام شافعی و داوند می‌گویند اگر و لی بخواهد مولیه خویش را، برای خود نکاح کند، باید سلطان و حاکم یا و لی دیگری که در مرتبه او یا دورتر باشد، او را بعقد نکاح او درآورد و خودش نمی‌تواند، چون و لایت درعقد شرط است پس‌کسی که نکاح‌کننده است‌، نمی‌تواند خودش پذیرنده نکاح باشد، همانگونه که کسی نمی‌تواند چیزی را بخودش بفروشد. ابن حزم رای شافعی و داود را مورد نقد قرار داده و می‌گوید: ما این حرف آنان را قبول نداریم‌، که نکاح‌کننده نمی‌تواند نکاح پذیرنده هم باشد، چون آنان دعوی بدون دلیل ‌کرده و ما نیز دعوی بدون دلیل می‌کنیم‌، اما اینکه‌گفته‌اندکسی نمی‌تواند چیزی را بخودش بفروشد، این سخن بدین شکل‌که‌گفته‌اند درست نیست‌، بلکه اگر کسی و کیل شده بود، که چیزی را بفروشد می‌تواند آن را بخودش بفروشد و خودش آن را بخود، مشروط برآنکه‌: از خویشتن جانبداری ‌کند و اجحاف ننماید.

سپس در استدلال بر صحت چیزی که ترجیح داده است‌گوید: بخاری از انس روایت‌کرده است‌که‌: «پیامبرصصفیه را آزادکرد و با او ازدواج نمود و مهریه او را آزادی او قرار داد و در و لیمه وی غذائی بنام «‌حیس» به مردم داد»‌. پس پیامبرصزن آزاد شده خویش را از خویش نکاح کرده و برای دیگران حجت می‌باشد.

و خداوند نیز می‌فرماید: ﴿وَأَنكِحُواْ ٱلۡأَیَٰمَىٰ مِنكُمۡ وَٱلصَّٰلِحِینَ مِنۡ عِبَادِكُمۡ وَإِمَآئِكُمۡۚ إِن یَكُونُواْ فُقَرَآءَ یُغۡنِهِمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦۗ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٞ٣٢[النور: ۳۲].

پس هرکس کنیزی را برضا و رغبت او، از خود نکاح‌کند، بدرستی همان چیزی را انجام داده است که خداوند او را بدان امرکرده است و خداوند منع ننموده است که پذیرنده نکاح‌، مجری صیغه نکاح‌، برای خویش نباشد، پس صحیح است که این کار و اجب می‌باشد. پایان سخن ابوحزم‌.