فقه السنه

فهرست کتاب

نبش‌ قبر

نبش‌ قبر

علما اتفاق دارند بر اینکه‌: جائی‌ که مرده مسلمان درآن دفن می‌شود تا زمانی که چیزی از گوشت و استخوان او باقی مانده باشد، آن محل موقوفه او به حساب می‌آید و نبش آن حرام است‌. هرگاه پوسیده شد و به خاک تبدیل‌ گردید، دفن دیگری در آن و بهره‌گیری از آن‌، برای ‌کشت و زرع و نهال‌ کاشتن و ساختمان و امثال آن جایز می‌باشد. اگر کسی قبری را حفر نمود و متوجه ‌گردید که استخوان‌های آن مرده هنوز باقی مانده است‌، باید حفر را متوقف سازد حتی اگرازآن فارغ هم شده باشد، و لی اگر اندکی از استخوان او باقی مانده باشد، جایز است آن را درکنار مرده جدید دفن ‌کنند.

اگر کسی را دفن‌کرده باشند، و لی هنوز بروی خاک نریخته باشند و بر وی نماز خوانده نشده بود، بایستی آن را از گور بیرون آورند و بر وی نماز بخوانند، آنگاه مجددا دفن شود.

لیکن اگر بروی خاک ریخته شده بود، نبش قبر و بیرون آوردن آن‌، بنا برای حنفیه و شافعیه و بروایتی از امام احمد، حرام است و بر گور وی نماز خوانده می‌شود. و بروایتی از امام احمد باید نبش قبر شود تا بر وی نماز خوانده شود بنا برای شافعی و مالک و احمد نبش قبر برای یک هدف صحیح و مشروع درست است مانند اینکه مالی و چیزی درگور جا مانده باشد یا اینکه مرده رو به قبله نباشد یا اینکه مرده غسل داده نشده باشد یا خوب تکفین نشده باشد، دراین موارد نبش قبرجایز است مگراینکه احتمال متلاشی شدن جسد درمیان باشدکه درآن صورت نباید نبش قبر بشود.

لیکن حنفیه در این موارد نبش قبر را جایز نمی‌دانند و آن را مثله‌کردن می‌دانند، که از آن نهی شده است‌. ابن قدامه ‌گفته‌ است و قتی مثله است که جسد تغییرکرده باشد، که نباید نبش قبر شود و گفته است اگر بدون تکفین دفن شده باشد، در این باره دو رای موجود است‌: بعضی ‌گفته‌اند چون هدف از تکفین پوشیدن و ستر عورت مرده است و این هدف با تدفین حاصل شده است پس نبش قبر نمی‌شود.

و برخی دیگر گفته‌اند، تکفین همچون غسل دادن و اجب می‌باشد، پس باید نبش قبر شود و تکفین نیزبعمل آید. احمدگفته است اگر گورکن و سیله ‌کندن گور را فراموش کرده بود، می‌تواند گور را نبش‌ کند و اگر چیزی مانند کلنگ و تیشه و یا پول درآنجا مانده بود، اگر قیمتی داشته باشند، نبش قبر جایز است‌. از او سئوال شد، اگر بستگان میت حاضر به پرداخت بهای آن‌ها باشند چطور؟ او گفت در اینصورت چه چیز می‌خواهند؟ (‌یعنی دیگر نبش موردی ندارد) این مطلب در روایتی از بخاری بنقل از جابرآمده است‌که‌: پیامبرصو قتی که عبدالله بن ابی (‌رئیس منافقین‌) مرد، رفت تا بر جنازه او حاضر شود و دریافت که او را دفن کرده‌اند، لذا (‌به احترام پسرش که از بزرگان اصحاب بود) دستور داد، او را از گور بیرون آورند که بیرون آورده شد، پیامبرصاو را بر زانوانش نهاد و آب دهان خویش را بروی زد و بر وی پیراهنی پوشانید.

باز هم از جابر روایت است که ‌گفته است‌: مردی را با پدرم دفن ‌کرده بودند که خوشم نیامد، تا اینکه (‌بعد ازشش ماه‌) نبش قبر کردم و پدرم را بیرون آوردم و او را جداگانه دفن ‌کردم‌. بخاری برای این دو حدیث یک باب جداگانه‌ای نوشته است‌: باب‌: «هل یخرج المیت من القبر واللحد لعلة ؟»، ابوداود از عبدالله بن عمرو روایت‌کرده است که گفت‌: «وقتی که بسوی طایف می‌رفتیم و ازکنار قبری عبور کردیم‌، پیامبرصگفت‌: این قبر ابورغال است که در این حرم بود و از آن دفاع می‌کرد، چون ازآنجا بیرون آمد دچار مصیبتی شد که قومش در این مکان بدان ‌گرفتار آمده بودند و لذا در آنجا مدفون ‌گشت‌. و نشانه آن شاخه‌ای طلائی است که با وی دفن شده است‌، اگرازوی نبش قبرکنید آن را با وی خواهید یافت‌. مردم به سوی آن شتافتند و آن شاخه را بیرون آوردند»‌. خطابی‌گفته است‌: ازاین روایت برمی‌آیدکه نبش قبور مشرکین اگر درآن سودی برای مسلمین داشته باشد، جایز می‌باشد و قبر مشرکان حرمت قبر مسلمانان را ندارد.