آیا صاحب حق میتواند بدون مراجعه به قاضی حق خود را از کسیکه طفره میرود بگیرد؟
علمای شافعیه گفتهاند اگر کسی برکسی دیگر حقی داشت و شاهد و بینهای نداشت و آن شخص منکر بود، طلبکار میتواند از مال او از جنس مال خود، حق خود را بگیرد اگر بتواند، تا زمانی که برگرفتن ازجنس حق خود، قدرت داشته باشد نباید غیر از جنس آن را بگیرد و اگر جز غیر جنس را نیافت میتواند آن را نیز بگیرد. اگر امکان گرفتن حق از طریق قاضی باشد، بدینگونه که مدعی علیه و کسی که حق بر او است اقرار کند، و لی طفره برود یا منکر باشد، و لی براو بینه و گواه داشته باشد یا امیدوار باشد که با حضور در محضر قاضی اقرار کند اگر سوگند براو عرضه شود، در این صورتها آیا میتواند شکایت پیش قاضی برد یا مستقلا آن را و صول نماید؟ درآن خلاف است راجح آنست که جایز است خود آن را بگیرد که داستان هند زن ابوسفیان شاهد آن است. و بعلاوه مراجعه بقاضی مستلزم رنج و مشقت و هزینه و تضییع و قت است و گفتهاند هرگاه برایش جایز باشد که خود حق خود را بگیرد بدون مراجعه بقاضی، اگر رسیدن بحق بدون شکستن در و سوراخ کردن دیوار، ممکن نباشد، این عمل نیز برایش جایزاست و ضامن چیزهای تلف شده نیست، همانگونه که اگر کسی بدون اتلاف مال حمله کننده، قادر بدفع او نباشد، لذا مال حملهکننده را تلفکرد ضامن آن نیست و این قول آنان با حدیث رسول الله منافاتی ندارد که فرموده است: «أد الامانة إلى من أئتمنك ولا تخن من خانك»«امانت را بصاحبش برگردان و بکسی که بتو خیانت کرده است خیانت مکن».
خطابی گفته است چون خائن میخواهد چیزی را از روی ظلم و تجاوز بگیرد که مال او نیست و اما کسی که مجاز است که حق خود را از مال دشمنش بگیرد و ظلم او را دفع کند، او خائن نیست و معنی حدیث شریف اینست که کسی که بتو خیانت کرد سعی نکن که خیانت او را با خیانت مثل خیانت او مقابله کنی. در اینجا او مرتکب خیانت نشده چون حق خودش راگرفته است در صورتیکه اولی حق غیر خود را غصب کرده است. پس دفع خیانت به خیانت نیست بلکه دفع خیانت به حق است.