۵- برداشتن بچه یا اینکه بچه خود را به نمازگزار آویزان کند
از ابوقتاده روایت است که: پیامبرصنماز میخواند و «امامه» دختر زینب دختر پیامبرصبر دوش او بود، چون به رکوع میرفت وی را برزمین مینهاد و چون از سجده برمیخاست دوباره او را میگرفت و بر دوش خود مینهاد. ابوعامر گفت: از او سوال نکردم چه نمازی بود که پیامبرصمیگزارد؟ ابن جـریج گفته است: از طریق زید بن ابیعتاب از عمرو بن سلیـم برایم گفته شد که: آن نماز، نماز صبح بود.
ابو عبدالرحمن عبدالله بن امام احمد گفت: ابن جریح اسناد این حـدیث را نیکو دانسته است. به روایت احمد و نسائی و دیگران.
فاکهانی گفته است: «فلسفه اینکه پیامبرصدر نماز امامه را بردوش نهاد، این بود که عربها دختران را دوست نداشتند و آنها را در آغوش نمیگرفتند و با آنها اظهار محبت نمینمودند، پیامبرصبا این رفتار عربها مخالفت کرد و حتی در نماز آن دختر را روی دوش نهاد تا عملا آنان را به ترک این کار و ا دارد. چه بیان عملی بیشتر از بیان قولی تاثیر میگذارد».
عبدالله بن شداد از پدرش روایت کرده است که: «روزی پیامبرصبرای یکی از نمازهای ظهر یا عصر به مسجد آمد در حالیکه حسن یا حسین را بر دوش گرفته بود، پیامبرصبرای نماز پیش افتاد و او را بر زمین نهاد، سپس تکبیرهالاحرام را گفت و به نماز مشـغول گردید، در اثنای نماز به سجده رفت و آن را طولانی کرد، من سرم را از سجده بلند کردم و دیدم که پیامبرصهنوز در سجده است و آن بچه بـر پشت وی میباشد، پس دوباره به سجده رفتم. چون پیامبرصنماز را به پایان برد، مردم گفتند: ای رسول خدا شما در اثنای نماز سجده کردی و آنقدر آن را طول دادی که ما گمان کردیـم، که حادثهای روی داده است یا به تو و حی شده است؟ پیامبر کـه فرمود: هیچکدام از آنها روی نداده است، و لی فرزندم میخواست بـر دوش من نشیند که من دوست نداشتم، شتاب کنم تا او به کام خویش برسد». به روایت احمد و نسائی و حاکـم. نووی گفته است: «این حدیث مذهب امام شافعـی و پـیروان و موافقان او را تایید میکند که گفتهاند: برداشتن پسر و دختر و حیوانات پاک در نماز فرض و سنت برای امام و ماموم جایز است. پیروان امام مالک، آن را بر نماز سنت حمل کردهاند، و آن را در نماز فرض جایز نمیدانند. این تاویل فاسد است: چه در حدیث آمده است که: «یوم الناس»، این تعبیر صریح و یا بمنزله صریح است کـه مقصود نماز فرض میباشد و قبلا نیز گفته شد که این رویداد در نماز صبج پیش آمده است». نووی گفته است: بعضی از مالکیها مدعی هستند کـه این حدیث منسوخ شده و گروهی دیگر از آنها میگویند این مطلب خاص پیامبرصبوده و بعضی گفتهاند: برای ضرورت بوده است. همه این دعاوی باطل و مردود است. چه دلائلی ندارند و هیچ ضرورتی نیز وجود نداشته است. بلکه حدیث صحیح و صریح است در جواز آن و هیچ مخالفتی با قواعد شرعی هـم ندارد. زیرا انسان پاک است و از آنچه که در درون و معده او است صرف نظر شده و لباس اطفال هم حمل بر طهارت و پاکی میشود و دلایل شرعی نیز این مطلب را تایید میکند و افعال و حرکات اندک یا متفرقه که پشت سر هـم نباشد نماز را باطل نمیکند. و این عمل پیامبرصبیان جواز آن است و به این قواعدی که ذکر کردیـم اشاره دارد. و این حدیث ادعای ابوسلیمان خطابی را رد میکند که گفته است: این عمل پیامبرصشبیه به یک عمل غیر عمدی است. چه پیامبرصامامه را برداشته چون خود را به وی آویزان کرده بود و پیامبرصاو را بلند نکرد بلکه چون برخاست امامه با وی ماند. بعد خطابی گفته است: «گمان نمیرود که پیامبرصبار دیگر او را بعمد برداشته باشد. چه در آنوقت عمل کثیر به حسـاب میآید و دل را مشغول میدارد، اگر نقوش و راه راه بودن جامه او را مشغول کرده باشد چگونه این عمل او را مشغول نکرده است؟». این بود سخن مرحوم خطابی. و لی سخنی است باطل و ادعائی است پوچ. و حدیث صحیح مسلم نیز این ادعای او را رد میکند. چـه در متن حدیث بود: «فإذا قام حملها و«فإذا رفع من السجود أعادها»و در روایت غیر مسلم نیز آمده است: «خرج علینا حاملا أمامة فصلى...»تا آخر حدیث». و اما قضیه جامهای که دارای نقوش بود بدینجهت است که دل را مشغول میدارد، بدون اینکه بهرهای داشته باشد. و برداشتن امامه اگر مسلم باشد، که دل را مشغول داشته است، برای بهرههائی بوده که گوشهای از قواعد و فوائد آن را بیان کردیم. بنابراین، آن حدیث برای بیان جواز آن عمل و اشاره به فوائد آن بـوده است و تا روز قیامت برای مسلمین چنین عملی جایز است. و الله اعلم بالصواب. ا هـ.