قصاص جراحات و قتی بعمل میآید که جراحات خوب شده و بهبودی یافته باشند
تا زمانی که جراحت خوب نشده و بهبودیکامل نیابد و مجنی علیه سلامتی خویش را باز نیابد و از سرایت آن بدیگر اعضای بدن، اطمینان حاصل نشود، از جانی قصاص بعمل نمیآید. اگر جراحت به اندامهای دیگر بدن سرایت کرد، جانی ضامن آن نیز میباشد. در سرمای شدید و گرمای شدید، قصاص اجرا نمیشود، باید آن را بتاخیر انداخت، مبادا کسی که مورد قصاص و اقع شده است بمیرد. هرگاه درگرما یا سرما قصاص جاری شد یا و سیله ابزار کندی یا مسمومی قصاص شد و شخصی جانی تلف شد، باید بقیه دیه و خونبها او را بپردازند. یعنی از دیه او دیه جنایت کم میشود و بقیه به صاحب خون وی داده میشود.
از عمرو بن شعیب و از پدرش و از جدش روایت شده استکه: «مردی را با شاخی بر زانو زده بودند. او پیش پیامبرصآمد و گفت: برایم قصاص بگیرید.گفت: صبرکن تا خوب میشوی و بهبودی مییابی. مجددا پیش پیامبرصآمد و گفت: برایم قصاص بگیرید. پیامبرصبرایش قصاصگرفت. سپس پیش پیامبرصآمد و گفت: لنگ شدهام. پیامبرصگفت: من بتوگفتم صبر کن تا نتیجه آسیب تو معلوم شود و آنوقت برای تو قصاص میگیریم و لی تو نافرمانی مرا کردی و صبر نکردی. خداوند ترا دور سازد و لنگی تو باطل شد یعنی دیگر بابت لنگی ادعائی نباید داشته باشی».
سپس پیامبرصدستور داد تا اینکه آسیب دیده بهبودی نیابد نباید برای او قصاص گرفت، احمد و دارقطنی آن را روایت کردهاند. فهم امام شافعی از این و اقعه این بود که انتظار کشیدن تا بهبودی آسیب دیده سنت و مندوب میباشد. چون پیامبرصپیش از بهبودی میتوانست قصاص کند پس انتظار بهبودی سنت است. دیگر پیشوایان فقهی گفتهاند انتظار بهبودی و اجب است و پیامبرصبدان جهت پیش از بهبودی اجازه قصاص داد، چون نمیدانست که سرنوشت آسیب دیده چه میشود. هرگاه جانی از روی عمد انگشت کسی را قطع کرد، و شخصی آسیب دیده او را بخشید و گذشتکرد، سپس زخم بکف هم سرایتکرد یا موجب مرگ اوشد، اگر در برابر مالگذشت و بخششکرده باشد، یعنی مالی از جانیگرفته و او را عفو کرده باشد، میتواند دیه محل سرایت را نیز از او مطالبه کند و اگر مجاناً او را عفو کرده باشد، حق مطالبه دیه محل سرایت را ندارد و هدر است. در صورتی که دیه محل را از او مطالبهکند، ارش و تاران محل جنایت را از دیه محل سرایت کسر میکنند و باقیمانده را قطع میکنند.