فقه السنه

فهرست کتاب

کا‌رهایی که همراه جنا‌زه مکروه است

کا‌رهایی که همراه جنا‌زه مکروه است

انجام‌ کارهای زیر در تشییع جنازه مکروه است‌:

۱- ‌صدای بلند، خواه ذکر یا قرائت قرآن یا غیرآن باشد. ابن المنذرگفته است که ما از قیس بن عباد روایت‌کرده‌ایم‌ که می‌گفت‌: یاران پیامبرص ازصدای بلند، درسه مورد بدشان می‌آمد: به هنگام تشییع جنازه‌، به هنگام ذکرخدا و به هنگام جنگ‌. سعید بن المسیب و سعید بن جبیر و حسن بصری و نخعی و امام احمد و اسحاق مکروه دانسته‌اندکه کسی به هنگام تشییع جنازه بگوید: «استغفروا له» برایش طلب استغفار کنید. اوزاعی آن را بدعت دانسته است‌. فضیل بن عمروگفت‌: عبدالله ابن عمر همراه جنازه‌ای بود و شنید که یکی با صدای بلند می‌گوید: «استغفروا له» برایش طلب استغفارکنید، خدا او را بیامرزد. عبدالله‌گفت‌: خدا ترا نیامرزد. نووی گفته است‌: خوب است که همراه جنازه همچون سلف و پیشینیان با حال سکوت راه رفت و برای ذکروقرائت و غیرآن صدا را بلند نکرد. زیرا دراین حال سکوت برای خاطرجمعی و آسایش فکری تشییع‌کننده بهتراست و مقصود از تشییع جنازه نیز همین است و نباید فریب مخالفان فراوان این مطلب خورد. سر و صدائی که جاهلان و نادانان همراه جنازه راه می‌اندازند و قرآن را با صدای بلند و کشیدن مخارج حروف بیش از حد مجاز، می‌خوانند، باجماع حرام است‌.

شیخ محمد عبده در این باره فتوائی داردکه می‌گوید: صاحب کتاب «الفتح» می‌گوید: برای‌کسی که پیش ازجنازه حرکت می‌کند مکروه است که ذکررا با صدای بلند و آشکاربگوید، بلکه باید آهسته و دردل خویش ذکر خدا را بنماید. این عمل بدعت است و در زمان پیامبرص و یاران او زمان تابعین و طبقه بعد ازآنان‌، وجود نداشته است‌. بنابراین شایسته است که مردم را از آن منع‌کرد.

۲- ‌روشن نمودن شمع و غیر آن بعد از جنازه‌، از افعال مردمان جاهلی است‌. ابن المنذرگفته است‌: همه راویان اهل علم این عمل را مکروه می‌دانند بیهقی‌گفته است‌: دروصیت عایشه و عباده بن الصامت و ابوهریره و ابوسعید خدری و اسماء بنت ابوبکرآمده است که با افروختن مشعل و شمع جنازه ما را تشییع نکنید. ابن ماجه روایت‌کرده است که ابوموسی اشعری بهنگام و فات گفت‌: با روشن کردن بخور منقل و مجمر ما را تشییع نکنید.گفتند: در این باره چیزی شنیده‌ای‌؟ ‌گفت‌: آری از پیامبرص شنیده‌ام‌.

اگرمراسم تدفین در شب انجام‌گیرد و نیازی به روشن‌کردن شمع و مشعل باشد اشکالی ندارد. ترمذی ازابن عباس روایت‌کرده است که پیامبرص به مزاری رفت و برای او چراغی روشن‌کردند. ترمذی‌گفته است‌: حدیث ابن عباس «‌حسن» است‌.

۳- ‌نباید پیش از نهادن جنازه بر زمین‌، تشییع کنندگان بنشینند. بخاری‌گفته است‌: هرکس جنازه‌ای را تشییع‌ کند، پیش از اینکه جنازه از روی دوش مردم به زمین نهاده شود ننشیند. اگر کسی نشست به وی دستور داده می‌شود که برخیزد. سپس از ابوسعید خدری روایت شده است که پیامبرص گفت‌: «إذا رأیتم الجنازة فقوموا.فمن تبعها فلا یقعد حتى توضع»«هرگاه جنازه‌ای را دیدید برخیزید، هرکس جنازه‌ای را تشییع نمود، تا اینکه جنازه را بر زمین می‌گذارند ننشیند»‌.

از سعید مقبری و او از پدرش روایت‌کرده است‌که‌گفت‌: ما جنازه‌ای را تشییع می‌کردیم‌، ابوهریره دست مروان راگرفت و هردو نشستند پیش ازانکه جنازه بر زمین نهاده شود. ابوسعید سررسید و دست مروان راگرفت و گفت‌: برخیز. به خدای سوگند این شخص (‌ابوهریره‌) می‌داند که پیامبرص ما را از این کار منع می‌نمود. ابوهریره‌گفت‌: او راست می‌گوید. حکم این روایت را ذکرکرده و بدان افزوده است‌که‌: چون ابوسعید به مروان‌ گفت‌: برخیز، او برخاست و گفت‌: چرا مرا بلندکردی‌؟ آنوقت آن حدیث را برایش‌ گفت‌. مروان به ابو هریره ‌گفت‌: چرا مرا از آن مطلع ننمودی‌؟ ابوهریره‌گفت‌: تو امام بودی و نشستی‌، من نیز به پیروی از تو نشستم این است مذهب بیشتر یاران پیامبرص و تابعین و حنفی‌ها و حنبلی‌ها و اوزاعی و اسحاق‌. و لی شافعیه‌گفته‌اند: نشستن تشییع‌کنندگان پیش از نهادن جنازه بر زمین مکروه نیست‌.

همه فقها اتفاق نظر دارند بر اینکه اگر کسی پیش ازجنازه به محل تدفین برسد اشکال نداردکه در آنجا بنشیند تا جنازه بدانجا می‌رسد. ترمذی گفته است‌: از برخی از اهل علم از یاران پیامبرص و دیگران روایت شده است که آنان از جنازه پیشی می‌گرفتند و پیش از رسیدن جنازه می‌نشستند و رای امام شافعی نیز چنین است‌. اگر کسی نشسته بود و جنازه را آوردند لازم نیست بخاطر آن برخیزد. از امام احمد روایت شده است‌که‌: اگر برخاست او را ملامت نمی‌کنم‌، و اگر بنشیند اشکالی ندارد.

۴- ‌برخاستن بهنگام عبور جنازه‌. امام احمد از و اقد بن عمر و بن سعد بن معاذ روایت‌کرده است‌که‌گفت‌: در تشییع جنازه‌ای درمیان بنی سلمه شرکت داشتم‌. من برخاستم و نافع بن جبیر به من‌گفت‌: بنشین‌، من در این باره برایت دلیل و حجت ذکرمی‌کنم‌. محمود بن حکم زرقی برایم‌گفت که او ازعلی بن ابی‌طالب شنیده است که می‌گفت‌: پیامبرص به ما امرمی‌کردکه به هنگام عبورجنازه برخیزیم‌. سپس بعد از آن نشست و بماگفت بنشینید. در روایت مسلم چنین آمده است‌: ‌پیامبرص را دیدیم که برای جنازه برخاست و ما نیز برخاستیم و او نشست و ما نیز نشستیم‌. ترمذی‌گفته است‌: حدیث علی بن ابی‌طالب «حسن صحیح» است و در اسناد آن چهار نفر از تابعین هست که آن را از همدیگر روایت‌کرده‌اند و عمل اهل علم نیز چنین است‌. امام شافعی‌گفته است این حدیث اصح‌ترین روایتی است دراین باره‌. این حدیث‌، حدیث پیشین را: «إذا رأیتم الجنازة فقوموا» نسخ می‌کند. امام احمدگفته است‌: اگرجنازه ازکنارشخص عبورکند آن شخص آزاد است‌: خواست برمی‌خیزد و خواست می‌نشیند و دلیل اواین است که روایت شده است‌: پیامبرص برخاسته و سپس نشسته است و اسحاق بن ابراهیم نیز چنین‌گفته است‌.

احمد و اسحاق ابن حبیب و ابن الماجشون ازمالکیه نیزبا آن موافقت نموده‌اند. نووی‌گفته است‌: به نظرم برخاستن به هنگام عبور جنازه مستحب می‌باشد. متولی و صاحب «‌المذهب» نیز چنین‌گفته است‌. ابن حزم می‌گوید: اگر کسی جنازه‌ای را ببیند مستحب است که برخیزد تا اینکه جنازه برزمین نهاده می‌شود یا اینکه جنازه از او دور می‌گردد. حتی اگر جنازه‌کافر نیز باشد. این عمل مستحب است‌.

اگر کسی برنخاست اشکالی ندارد. دلیل استحاب برخاستن روایتی است که جماعت محدثین از ابن عمر و او از عامر بن ربیعه روایت‌کرده است‌که‌: پیامبرص گفت‌: «إذا رأیتم الجنازة فقوموا لها حتى تخلفكم أو توضع» «‌هرگاه جنازه‌ای را دیدید به احترام آن برخیزید تا اینکه از شما دور می‌شود یا اینکه بر زمین نهاده می‌گردد»‌. امام احمد گفته است‌: «‌ابن عمر هرگاه جنازه‌ای را می‌دید، برمی‌خاست تا اینکه جنازه ازاو دور می‌شد»‌. بخاری و مسلم از سهل بن حنیف و قیس بن سعد روایت کرده‌اندکه آنان در قادسیه نشسته بودند، جنازه‌ای را ازکنار ایشان عبور دادند، آنان برخاستند. بدانان‌گفته شد که این جنازه مربوط به اهل ذمه است‌. آنان گفتند: جنازه‌ای را ازکنار پیامبرص عبور می‌دادند و ایشان به احترام آن برخاست‌، به وی گفتند: این جنازه شخص یهودی است‌. اوگفت‌: مگر نه اینکه انسان است‌؟ بخاری از ابولیلی روایت‌کرده است‌: که ابن مسعود و قیس به احترام جنازه برمی‌خاستند. فلسفه برخاستن در روایتی از احمد و ابن حبان و حکم از عبدالله بن عمرو آمده است‌: ‌برخاستن به احترام‌کسی است که جان‌ها را می‌گیرد. ابن حبان‌گفته است به احترام و بزرگداشت خدائی است که جانها را می‌گیرد. خلاصه علما در این باره اختلاف دارند بعضی برخاستن به احترام جنازه را مکروه می‌دانند و برخی آن را مستحب و برخی برخاستن یا برنخاستن را مساوی می‌دانند و هردسته و گروه برای خود دلیل خاصی دارند. هرکس در برابر این اقوال و آراء آزاد است که رای را برگزیند که بدان اطمینان خاطر دارد. و الله اعلم‌.

۵- ‌شرکت زنان در تشییع جنازه مکروه است‌. زیرا ام عطیه‌گفته است‌: «نهینا أن نتبع الجنائز، ولم یعزم علینا» «‌ما ازشرکت درتشییع جنازه منع شدیم و لی شرکت درآن برما حرام نشد، یعنی عدم شرکت درآن برما و اجب نگشت» ‌. بروایت احمد و بخاری و مسلم و ابن ماجه از عبدالله بن عمرو روایت است‌که‌گفت‌: ‌ما همراه پیامبرص راه می‌رفتیم که ناگاه او زنی را دید و ماگمان نمی‌کردیم که او آن زن را، می‌شناسد. چون ما راه افتادیم‌، پیامبرصتوقف نمود تا اینکه آن زن‌، به ایشان رسید. معلوم شدکه آن زن فاطمه دخت پیامبرصاست‌. پیامبرصگفت‌: «ما أخرجك من بیتك یا فاطمة؟» «چه چیز سبب شدکه تو از خانه بیرون آمدی ای فاطمه»‌. فاطمه‌گفت‌: نزد آن خانواده رفتم برای مرده‌شان طلب آمرزش‌کردم و به آنان تسلیت‌گفتم‌. پیامبرصگفت‌: «لعلك بلغت معهم الكدى» «‌شاید با آنان به قبرستان رسیدی‌؟» فاطمه گفت‌: پناه بر خدا. از اینکه با آنان به گورستان بروم و حال آنکه از شما شنیده‌ام که رفتن زنان را به‌گورستان نمی‌پسندی و چنین و چنان گفته‌ای پیامبرصگفت‌: «لو بلغتها ما رأیت الجنة حتى یراها جد أبیك» «‌اگر با آنان به گورستان می‌رفتی‌، بهشت را نمی‌دیدی‌، مگر زمانی که پدربزرگ پدرت به بهشت می‌رفت (‌یعنی هرگز به بهشت نمی‌رفتی‌)»‌. احمد و حکم و نسائی و بیهقی این روایت را ذکرکرده‌اند. دانشمندان حدیث شناس بر این حدیث خرده‌گرفته و گفته‌اند: این حدیث «صحیح» نیست زیرا در «‌اسناد» آن ربیعه بن سیف وجود دارد که ضعیف می‌باشد و از اوکارهای ناروا سر زده است‌.

ابن ماحه و حکم از محمد بن الحنفیه و او از علی بن ابی‌طالب روایت کرده‌اند که‌گفت‌: «‌پیامبرصاز خانه خارج شد و دید که ‌گروهی از زنان نشسته‌اند. به آنان گفت‌: چرا نشسته‌اید؟‌گفتند به انتظار جنازه‌ای نشسته‌ایم‌. پیامبرصگفت‌: ایا شما جنازه را غسل می‌دهید؟‌گفتند: خیرگفت‌: ایا جنازه را حمل می‌کنید؟‌گفتند: خیر. گفت‌: ایا میت را به داخل‌گور می‌نهید؟ ‌گفتند: خیر. پیامبرصگفت‌:«فارجعن مأزورات غیر مأجورات» «‌بروید به خانه‌هایتان برگردید، در حالی‌که‌گناهی مرتکب شده و پاداشی نبرده‌اید»‌.

دراسناد این حدیث دینار بن عمروجود داردکه بگفته ابوحاتم مشهور نیست‌. و بگفته ارذی «متروک» است و بگفته خلیلی در ارشاد اوکذاب و دروغگو می‌باشد. رای ابن مسعود و ابن عمرو ابوامامه و عایشه و مسروق و حسن و نخعی و اوزاعی و اسحاق و حنفیه و شافعیه و حنابله نیز بر اینست که تشییع جنازه برای زنان مکروه است‌. ابن حزم می‌گوید: آنچه که جمهور بدان استدلال ‌کرده‌اند صحیح نیست‌، بنابراین برای زنان تشییع جنازه جایز می‌باشد. اوگفته است که ما تشییع جنازه را برای زنان مکروه نمی‌دانیم و آنان را از این‌کار بازنمی‌داریم‌. روایاتی که در این باره آمده است صحیح نیستند. زیرا یا «‌مرسل» یا «‌مجهول» و یا از طریق‌کسانی است که نمی‌توان به سخنشان استدلال و احتجاج نمود. سپس او از حدیث ام عطیه سخن‌گفته و می‌گوید: اگر ازحیث سند هم صحیح باشد، نمی‌تواند مورد احتجاج و اقع شود زیرا آن حدیث تنها برکراهت دلالت می‌کند. و ما بطریق صحیح خلاف آن از شعبه روایت‌کرده‌ایم که او ازوکیع و او از هشام بن عروه و او از و هب بن‌کیسان و او از محمد بن عمرو بن عطاء و او از ابوهریره روایت‌کرده است که پیامبرصهمراه جنازه‌ای بود، عمر بن خطاب زنی را دید و بر وی فریادکشید. پیامبرصگفت‌: «دعها یا عمر. فإن العین دامعة، والنفس مصابة، والعهد قریب»«‌او را به حال خود بگذارای عمرزیرا چشم اشک ریزان و روح مصیبت زده می‌باشد و هنوز مدت زیادی از مرگ میت نگذشته است»‌. اوگفته است که بطریق صحیح از ابن عباس آمده است که او تشییع جنازه را برای زنان مکروه نمی‌دانست‌.