فقه السنه

فهرست کتاب

محاربت با خدا جرم بزرگ است

محاربت با خدا جرم بزرگ است

محاربت با خدا یا راهزنی بزرگ ازجرم‌های بزرگ و گناهان‌ کبیره بحساب می‌آید لذا خداوند برای‌کسانی که بدین جرم بزرگ مبادرت می‌ورزند سخت‌ترین عبارت و کلمات را بکاربرده است مانند محارب با خدا و رسول خدا و برانگیزندگان فساد و تباهی در روی زمین و سخت‌ترین ‌کیفر و عقوبت را برای‌شان تعیین فرموده است که از همه عقوبت‌ها سخت‌تر است‌.که می‌فرماید: ﴿إِنَّمَا جَزَٰٓؤُاْ ٱلَّذِینَ یُحَارِبُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَیَسۡعَوۡنَ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُوٓاْ أَوۡ یُصَلَّبُوٓاْ أَوۡ تُقَطَّعَ أَیۡدِیهِمۡ وَأَرۡجُلُهُم مِّنۡ خِلَٰفٍ أَوۡ یُنفَوۡاْ مِنَ ٱلۡأَرۡضِۚ ذَٰلِكَ لَهُمۡ خِزۡیٞ فِی ٱلدُّنۡیَاۖ وَلَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ٣٣[المائدة: ۳۳]. «‌‌آن‌ها که با خدا و پیامبر او بجنگ برمی‌خیزند و با خدا و پیامبرصمخالفت می‌کنند و در روی زمین دست به فساد می‌زنند (‌و با تهدید به اسلحه به جان و مال و ناموس مردم حمله می‌کنند)‌ کیفر و سزاشان آنست که کشته و اعدام شوند یا بدارکشیده شوند یا یکی از دست‌هایشان و یکی از پاهای‌شان بعکس یک دیگر (‌دست راست و پای چپ‌) بریده شود یا از آن سرزمین (‌سرزمین خود) تبعید شوند. این مجازات برای آنان خواری در دنیا است و در آخرت مجازات و عذاب بزرگی دارندکه عذاب دوزخ است‌»‌.و پیامبرصمی‌فرماید هرکس مرتکب این جنایت‌ گردد از شرف و افتخار انتساب به اسلام بدور است که می‌فرماید: «من حمل علینا السلاح فلیس منا»«‌هرکس بر علیه ما سلاح بردارد و بناحق با ما بجنگد، او برراه و هدایت ما نیست چون سلاح مسلمان برای آنست که آن را درکمک و یاری و دفاع از اسلام و مسلمین بکار گیرد نه برای‌کشتن و ترساندن و ناامنی مسلمانان‌»‌.

بخاری و مسلم آن را از ابن عمر روایت کرده‌اند. هرگاه چنین کسی که در حال زندگی این شرف انتساب به اسلام را نداشته باشد، بعد ازمرگ نیز آن را ندارد، زیرا مردم در حال حیات و زندگی هرگونه و بر هرحالتی باشند آنگونه می‌میرند و برهر حالی بمیرند آنگونه زنده می‌شوند. ابوهریره روایت‌کرده است که پیامبرصگفت‌: «من خرج على الطاعة، وفارق الجماعة ومات، فمیتته جاهلیة»«‌‌هرکس از اطاعت حاکمی از حاکمان اسلامی که بر حکومت وی اجماع حاصل شده است خروج‌کند و از جماعت مردم که بر اطاعت حاکم خود اتفاق کرده‌اند و جامعه‌شان نظمی بخود گرفته است و و حدتشان بوجود آمده و از حمله دشمن محفوظ هستند جدا شود و بیرون آید، و در این حال بمیرد او بمانند کافران و مردمان جاهلی می‌میرد و از جامعه مسلمین بریده است‌»‌. مسلم آن را نقل ‌کرده است‌.

شرایط محاربت = چه‌کسی در حکم محارب است

برای محاربین شرایطی وجود دارد تا مستحق‌‌کیفر مقرر و معین محار‌بت شوند و این جرم و جنایت درباره آنان ثابت‌گردد:

۱- تکلیف‌: باید اهل تکلیف باشند.

۲- مسلح باشند.

۳- بیرون از مناطق آباد باشند .

۴- ‌اقدام آشکارا یعنی خود را آشکار سازند. البته علما درباره همه این شروط اتفاق ندارند بلکه درباره آن‌ها اختلافاتی وجود داردکه بشرح زیر خلاصه می‌گردد:

۱- ‌شرط تکلیف

کسی محارب شناخته می‌شودکه عاقل و بالغ باشد، چون این دو صفت شرط تکلیف و شرط اجرای حدود درباره مجرم می‌باشند. پس‌کودک نابالغ و دیوانه هر اندازه در اعمال محاربت شرکت داشته باشند «محارب» بحساب نمی‌آیند چون شرعاً اهل تکلیف نیستند و در این باره فقها اختلاف ندارند و لی درباره‌ کودکان و دیوانگانی که با محار‌بین شرکت داشته و در عمل «حرابت» سهیم باشند اختلاف دارند.

که آیاکیفرو عقوبت از محاربین ساقط می‌شود بعلت اینکه از اطفال و دیوانگان همکارشان ساقط می‌شود؟

علمای حنفیه می‌گویند: هرگاه عقوبت و کیفر از بعضی از مجرمین ساقط شد از بقیه نیزساقط می‌شود، باعتبار اینکه همه مجرمین مسئولیت مشترک دارند و هرگاه کیفر محارب با خدا ساقط شد درباره اعمالی که مرتکب شده‌اند بعنوان جرائم عادی بدان‌ها نگاه می‌شود و کیفرهای عادی که برای این جرائم در نظرگرفته شده در‌باره مجرمین محاربین اجرا می‌شود. برای مثال اگر جرم ارتکاب قتل باشد به «ولی دم» و و رثه مقتول مراجعه می‌شودکه و لی دم و صاحب خون می‌تواند گذشت کند و می‌تواند قصاص‌کند و همین‌طور بنسبت دیگر جرائم رفتار می‌گردد که‌ کیفر هر جرمی مشخص شده است‌.

و مقتضای مذهب مالکی و مذهب ظاهریه و دیگران آنست که هرگاه حد و کیفر محارب با خدا ازکودکان و دیوانگان ساقط شد، از افراد بالغ و عاقل و مکلف که با آنان شریک بوده‌اند ساقط نمی‌شود چون حد محارب با خدا حق الله است و درباره حق الله افراد مورد توجه نیستند بلکه اجرای حد مورد توجه است‌.

مرد بودن و مذکربودن و حریت و آزاد بودن برای محارب بودن شرط نیستند چون مونث بودن و بنده و برده بودن در جرم و جنایت محاربت تاثیری ندارد.گاهی زن و عبد و بنده همان قدرت و نیروئی دارندکه دیگران دارند و می‌توانند تدبیر و مشارکت بسزا در تمرد و عصیان داشته باشند و اسلحه بدوش بکشند‌ . پس در احکام محاربه با دیگران فرقی ندارند.

۲- شرط حمل سلاح و مسلح بودن

برای محاربین شرط است که اسلحه داشته باشند چون محاربین با نیروی سلاح و تکیه بر آن بدین عمل مبادرت می‌کنند، پس هرگاه اسلحه نداشته باشند نمی‌توانند ازخود دفاع‌کنند و مانع حمله بخود شوند. هرگاه با عصا و سنگ مسلح باشند آیا محاربند؟ فقها دراین باره اختلاف نظردارند: امام شافعی و مالک و حنابله و ابویوسف و ابوثور و ابن حزم می‌گویند اینگونه اشخاص نیز محارب هستند چون نوع سلاح و کثرت آن معتبر نیست بلکه قطع طریق و راهزنی معتبر است پس این عمل با هر و سیله‌ای انجام‌گیرد محار‌بت است و لی ابوحنیفه‌گفته است چنین اشخاصی محارب نیستند.

۳- شرط صحراء و دوری از آبادانی

بعضی فقها شرط ‌کرده‌اند که اعمال محاربت بایستی در صحرا و بیابان صورت گیرد تا عاملان آن محارب شناخته شوند اگر در داخل شهر و روستا آن را انجام دهند محارب نیستند. چون آنچه که و اجب است حد قاطع الطریق است و قطع طریق و راهزنی در صحرا و بیابان است و در شهرکمک و یاری امکان دارد و متجاوزین شوکت و قدرتی ندارند پس محارب نیستند بلکه دزدند و اختلاس‌گرند و اختلاس حدی ندارد. این مذهب ابوحنیفه و ثوری و اسحاق و اکثر فقهای شیعه است و خرقی از علمای حنابله در و جیز نیز آن را گفته است‌.

گروهی دیگر از فقهاء بر آن هستندکه حکم شهر و روستا و صحرا و بیابان یکی است چون مفهوم آیه عام است و هر محار‌بی را شامل می‌شود بعلاوه زیان محار‌بت در شهر بزرگتر است پس بطریق اولی این مجازات شامل حال محارب در شهر می‌گردد. بنابراین همه باندهای جنایت‌کار دزدی و سلب و نهب و قتل‌، محارب هستند.

و این مذهب امام شافعی و حنابله و ابوثور و اوزاعی و لیث و مالکیه و ظاهریه است‌. چنین پیدا است که این اختلاف بتبعیت اختلاف و لایات و شهرها پدید آمده است‌کسی که صحراء و بیابان را شرط دانسته است اوضاع غالب منطقه و محلی خویش را در نظرگرفته است و یا در زمان آنان در شهرها این محار‌به پیش نیامده است و برعکس‌کسانی که صحراء را شرط نمی‌دانند درشهرها نیز با این حال رو برو بوده‌اند. لذا امام شافعی می‌گوید و قتی‌ که نیروی حاکم ضعیف باشد این حالات ناامنی نیز جزو محابه بحساب می‌آید و اگر نیروی حاکم ضعیف نباشد محاربه نیست بلکه اختلاس است‌.

۴- شرط مجاهره و آشکارا بودن

از جمله شروط محاربه آنست که بایستی این اعمال ایجاد ناامنی و بهم زدن نظم عمومی و قتل و خون‌ریزی بصورت آشکارا و علنی صورت‌گیرد، اگر اموال را پنهانی بدزدند آنان دزدند و حکم سارق بر آنان اطلاق می‌شود. و اگر اموال را بربایند و فرارکنند آنان دزدند و حکم قاطع الطریق و راهزن درباره آنان جاری نمی‌شود.

وهمچنین اگر یک نفر یا دو نفر بر آخر قافله یورش بردند و چیزی نبودند آنان نیز قاطع الطریق نیستند چون قدرتی و قوتی ندارند. و لی اگر بر عده اندکی یورش برند و بر آن‌ها غلبه ‌کنند قاطع الطریق و محارب بحساب می‌آیند و اینست مذهب شافعیه و حنفیه و حنابله و مالکیه‌، و ظاهریه با این مذهب مخالفت‌ کرده‌اند ابن‌العربی مالکی گفته است آنچه‌ که بنظرم می‌رسد اینست که محار‌به عام است خواه در شهر باشد یا در بیابان اگر چه بعضی از بعضی فاحشتر و زشت‌تر است و لی بهرحال محاربه شامل آن می‌شود و معنی حرابت و راهزنی در آن موجود است‌، اگر کسی در شهر با چوبدستی و امثال آن خروج‌کرد و طغیان نمود، بایستی با شمشیر او را کشت‌، چون سزای او سخت‌تر است و او دزدکی و پنهانی و با استفاده از غفلت دیگران براهزنی پرداخته است و عمل و رفتار او از مجاهره و آشکارا اقدام ‌کردن‌، زشت‌تر است‌. لذا در قتل آشکارا و مجاهره عفو صحیح است و تبدیل به قصاص می‌شود، و لی در قتل ترور و کشتن پنهانی‌، عفو صحیح نیست و محاربه بحساب می‌آید پس نتیجه می‌گیریم که راهزنی موجب قتل است‌، سپس گفته است‌: روزگاری که متصدی قضاوت بودم از دست‌گروهی مسلمان‌، شکایت پیش من آوردند که بر علیه‌گروهی خروج‌کرده و راهزنی نموده و زنی را بزور از شوهرش‌گرفته‌اند و به وی تجاوزکرده بودند سپس آنان را تعقیب‌کرده و دستگیر نموده بودند و پیش من آوردند، من در این باره از مفتیانی که خداوند مرا بدانان گرفتار ساخته بود، سوال کردم‌، جواب دادند این راهزنان که بدین زن تجاوز کرده‌اند، محارب نیستند چون محابت درباره اموال است نه درباره ناموس‌. من در جواب آنان ‌گفتم‌: «إنا لله وإنا إلیه راجعون»‌، عجبا مگر ندانسته‌ایدکه محاربت درباره ناموس زشت‌تر است از محاربت درباره اموال و تجاوز به ناموس خطرناک‌تر و زشت‌تر از تجاوز به اموال است و مردم راضی هستند که اموال و دارائیشان را در جلو چشمشان بربایند و بگیرند و لی هرگز رضایت نمی‌دهندکه زن و دخترشان را جلو چشمشان بربایند و بگیرند و تصرف‌کنند؟‌!!.

اگر عقوبت سخت‌تر و بالاتر از عقوبتی که خداوند برای محارب تعیین ‌کرده است‌، وجود می‌داشت‌، برای‌کسانی بودکه تجاوز ناموسی‌کنند و ناموس مردم را بربایند. بیگمان مصاحبت با شما، نادانان بویژه درباره قضاوت و فتوی‌، بزرگترین مصیبت است و مصیبتی بالاتر از آن نیست‌، قرطبی‌گفته است‌: تروریست درست مانند محارب است پس اگرکسی‌کوشش‌کندکه انسانی را بکشد، برای اینکه مالش را برباید و تصرف‌کند اگرچه بروی او اسلحه نکشد بلکه داخل خانه‌اش شود یا در مسافرت او را همراهی‌کند، سپس به وی زهر بخوراند و او را بکشد او محارب است و بعنوان حد محارب با خداکشته می‌شود، نه بعنوان قصاص و سخن ابن حزم نیزقریب بدین مضمون است که می‌گوید:‌ کسی که به نزاع می‌پردازد و راهگذران را می‌ترساند و در راه‌ها ایجاد ناامنی می‌کند و فساد بر پا می‌دارد، مسل‌ باشد یا بدون سلاح‌، در شب باشد یا در روز، در شهر باشد یا در بیابان‌، در قصر خلیفه باشد یا در مسجد، خواه سپاه داشته باشد یا نداشته باشد، مردمان بیابان مورد تعرض قرارگیرند، یا اهل روستا، در خانه خویش سکونت داشته یا در قلاع حصین باشند، اهل شهر بزرگ یا اهل شهرکوچک‌، یکنفر یا بیشتر باشند، هرکس راهگذران را مورد یورش و حمله قرار دهد و یاکشتار یا نبودن اموال یا ایجاد ضرب و جرح یا هتک ناموس در راه‌ها ایجاد ناامنی و خوف و و حشت‌کند، خواه زیاد باشند یا اندک‌، محارب با خدا هستند و حد محارب درباره آن‌ها اجرا می‌گردد.

بنابراین مذهب ابن حزم درباره محاربان با خدا از همه مذاهب گسترده‌تر و و سیع‌تر است و مذهب مالکیبه نیزچنین است زیرا هرکس بهر و سیله و بهر صورت در راه‌ها ایجاد ناامنی و رعب و و حشت‌کند محارب است و مستحق عقوبت محارب با خدا است‌.