فقه السنه

فهرست کتاب

کسی که از دادن زکا‌ت امتناع ورزد

کسی که از دادن زکا‌ت امتناع ورزد

باجماع امت اسلامی زکات از جمله و اجبات و فرایض دین اسلام است و از ضروریات دین اسلام بشمار است بگونه‌ای‌ که اگر کسی و جوب آن را انکار کند از دین اسلام خارج و بعنوان‌کافر و مرتد کشته می‌شود، مگر اینکه تازه مسلمان باشد که در آن صورت چون احکام اسلام را، بخوبی نمی‌داند، معذور خواهد بود. اما اگر کسی به و جوبیت زکات معتقد باشد، و لی از دادن آن امتناع و رزد، اوگناهکار می‌گردد و لی کافر نمی‌شود و از اسلام خارج نیست. بر حاکم و اجب است که بزور زکات را از او بگیرد. و او را تعزیر و تنبیه و مجازات‌کند. و در اینصورت حاکم نباید بیش اززکات مقرر را از او بگیرد، و لی به نظر امام احمد و بنا به قول قدیم شافعی‌، حاکم علاوه بر زکات نصف مالش را نیز بعنوان جریمه و مجازات از او بگیرد -‌اگر کسی مال و دارایی خود را پنهان کرد تا زکات آن را ندهد. سپس اموال وی آشکار گردید حاکم می‌تواند علاوه بر زکات نصف مالش را نیزبعنوان جریمه از او بگیرد.

چه احمد و نسائی و ابوداود و حاکم و بیهقی از بهز بن حکیم و اواز پدرش، روایت کرده‌اند، که ‌گفت‌، از پیامبرصشنیدم که می‌فرمود: «فی كل إبل سائمة، فی كل أربعین ابنة لبون لا یفرق إبل عن حسابها من أعطاها مؤتجرا فله أجرها، ومن منعها فإنا آخذوها وشطر ماله عزمة من عزمات ربنا تبارك وتعالى لا یحل لال محمد منها شئ»«‌از بابت هر چهل شتر سائمه -‌شترانی که در تمام فصول سال ازعلف خودرواستفاده می‌کنند - یک بچه شتری که دو سال را تمام کرده است و پا به سه سالگی نهاده باشد. بعنوان زکات از صاحب شتران گرفته می‌شود. هیچ شتری از حساب زکات استثناء نمی‌شود. هرکس به امید مزد و پاداش از خدا، زکات را پرداخت‌کرد، او مزد و پاداش خود را خواهد یافت‌، و هرکس از پرداخت زکات امتناع و رزید، بی‌گمان ما آن را ازاو می‌گیریم و نصف مالش را نیز بعنوان جریمه خواهیم گرفت. این عمل را بعنوان حقی از حقوقات و اجب پروردگار بزرگ انجام می‌دهیم و هیچ چیزی از زکات برای آل محمد حلال نیست». امام احمد اسناد این حدیث را «‌‌صالح»‌ دانسته است. حاکم ابن حجرگفته است: حدیث «‌‌بهز»‌ صحیح است. بیهقی از امام شافعی روایت کرده است که اهل علم این حدیث را اثبات نکرده‌اند و اگر ثابت می‌شد ما بدان عمل می‌کردیم.

اگر گروهی و قومی با اعتقاد به و جوب زکات ازپرداخت آن ممانعت و رزند و این قوم دارای قدرت دفاعی نیز بود، بایستی با آن قوم جنگید تا اینکه مجبور به پرداخت زکات می‌گردند. . چون بخاری و مسلم از ابن عمر روایت کرده‌اند که پیامبرصفرمود: «أمرت أن أقاتل الناس حتى یشهدوا أن لا إله إلا الله، وأن محمدا رسول الله، ویقیموا الصلاة، ویؤتوا الزكاة، فإذا فعلوا ذلك عصموا منی دماءهم وأموالهم إلا بحق الاسلام وحسابهم على الله»«‌به من دستور داده شده که با مردمان بجنگم‌، تا اینکه به و حدانیت الله و رسالت من‌گواهی دهند و اقرارکنند و نماز بگزارند و زکات اموال خود را بدهند، هرگاه چنین‌کردند خون و مالشان را ازمن محفوظ و مصون داشته‌اند، مگر در اجرای احکام اسلام‌، که مستلزم خون ریزی یا غرامت مالی باشد و حسابش با خدا است». و همچنین جماعت محدثین از ابوهریره روایت‌کرده‌اند که‌گفته است: چون پیامبرصمتوفاگشت و ابوبکربه خلافت رسید و گروهی از اعراب مرتدگشتند و ابوبکر تصمیم به جنگ با آن‌ها گرفت‌، عمرگفت: چگونه با آنان جنگ می‌کنی‌؟ در حالیکه پیامبرصفرمود: «أمرت أن أقاتل الناس حتى یقولوا لا إله إلا الله، فمن قالها فقد عصم منی ماله ونفسه إلا بحقه وحسابه على الله تعالى»«به من دستور داده شده که با مردم بجنگم‌، تا اینکه بگویند: . لااله الاالله. هرکس این‌کلمه توحید را گفت‌، بی‌گمان جان و مالش در امان است‌،‌مگردراجرای احکام اسلام و حسابش با خداست». ابوبکر گفت: به خدای سوگند هرکس بین نماز و زکات فرق بگذارد

یعنی نماز بخواند و زکات ندهد با او خواهم جنگید، چون بی‌گمان زکات حق مال است که باید پرداخت شود. به خدای سوگند اگر بزغاله‌ای را که به پیامبرصمی‌دادند، از من باز دارند، برای گرفتن آن با آنان خواهم جنگید. آنگاه عمر گفت: به خدای سوگند، خداوند تصمیم به جنگ را، در قلب ابوبکر انداخته ا‌ست‌، و دانستم که او راست می‌گوید و بر حق است. مسلم و ابوداود و ترمذی به جای «‌‌بزغاله»، «‌‌عقال»‌ - زانوبند شتر - را روایت‌کرده‌اند.