فقه السنه

فهرست کتاب

فلسفه تحریم ابدی نسبی در ازدواج

فلسفه تحریم ابدی نسبی در ازدواج

صاحب تفسیر المنار گوید : خداوند پیوندهای گوناگونی را بین مردم برقرار کرده است تا مردم ازاینراه با هم مهربورزند و دردفع مضاروجلب منافع‌، بهم‌دیگر یاری و یاوری‌کنند و نیرومندترین این پیوندها پیوند خویشاوندی و پیوند حاصل از ازدواج است‌، که این دو پیوند هریک دارای درجات متفاوتی می‌باشند. در میان پیوندهای خویشاوندی‌، نیرومندترازهمه پیوند قرابتی بین اولاد یا و الدین می‌باشد

که سرشارازمهرو عاطفه است‌. اگردرکنه و ژرفای عاطفه پدرنسبت بفرزند، تعمق و تامل‌کند، درمی‌یابدکه او یک انگیزه فطری و سرشتی دارد، که او را به تربیت و پرورش فرزندش و امی‌دارد، تا اینکه او هم مردی چون خود او شود و او را چون یکی از اندامهای خود می‌داند و درآینده خویش به وی اعتماد دارد و او را امید آینده خویش می‌داند و در نفس فرزند نیز، این احساس بوجود می‌آید، که پدرش را منشا زندگی و ممد حیات و زیربنای پرورش و عنوان و سرلوحه شرف و افتخار خود می‌داند، و این احساس او را به بزرگداشت و احترام پدرش و امی‌دارد و از راه همین عاطفه و احساس مهرو شفقت است که پدر بفرزند خویش مهرمی‌ورزد و او را مساعدت و یاری می‌کند، این بود آنچه که استاد پیشوا محمد عبده‌گفته است‌:

بدون شک عاطفه و مهر و مودت مادر نسبت به فرزند، بیش از عاطفه و مهر و مودت پدر نسبت به فرزند می‌باشد و این امر برکس پوشیده نیست‌، که مهر مادر شدیدتر و ریشه‌دارتر و لطیف‌تر و نازک‌تر و باریک‌تر و سوزناک‌تر است‌، چون فرزند جنینی بوده که ازخون او پرورش یافته است و خون مایه زندگی است‌، سپس که به دنیا می‌آید، از شیرمادر تغذیه می‌کند و با هر مکیدنی که به پستان وی می‌زند، مهر و عاطفه جدید تازه‌ای ازقلب اوبیرون می‌جهد و لذا طفل دردنیا هیچکس را بیش از مادرش دوست ندارد، در و اقع با مهر او دیده بجهان می‌گشاید. سپس در مرتبه دوم به پدرش مهر می‌ورزد اگرچه مهر پدر بپایه مهر مادر نمی‌رسد، و لی پدر از احترام بیشتری برخوردار است‌. آیا جنابت و خیانت برفطرت پاک انسان نیست که مهرومحبت و لذت شهوانی‌، مزاحم این مهربزرگ بین و الدین و اولادگردد و آن را تباه سازد و این بهترین دستمایه زندگی را از دست دهد؟‌!!.

آری‌، از این‌جهت است که تحریم ابدی نکاح امّهات = مادران درآیه تحریم مقدم بر همه و شدیدتر ازهمه است و بدنبال آن تحریم نکاح دختران خود شخص می‌آید. براستی اگر جنایت انسان بر فطرت پاک انسانی و بازیچه قرار دادن و تباه ساختن آن‌، معهود و مشهود نبود و سابقه فراوان نمی‌داشت‌، فطرت سلیم و پاک‌، حق داشت که از تحریم ابدی مادران و دختران در شگفت باشد، چون فطرتش به وی حکم می‌کندکه‌کشش و میل بدانان ازقبیل محالات می‌باشد. (‌لیکن چون این جنایت معهود است تحریم ابدی آن جای شگفتی نیست‌)‌. پیوند بین برادران و خواهران‌، مانند پیوند بین و الدین و اولادشان می‌باشد، چون همه آن‌ها بمنزله اعضاء یک جسم و احد هستند، چون برادرو خواهری که از یک اصل و احد هستند، نسبت بدان اصل با هم تفاوتی ندارند. و غالباً در یک آغوش و بیک شیوه پرورش می‌یابند و عاطفه اخوت بین آنان یکسان و بیک اندازه است و در هیچکدام قویتر از دیگری نیست‌. همانگونه که عاطفه مادری و پدری‌، قوی‌تر از عاطفه بنوت و فرزندی است‌، بنابراین اُ‌نس و اُ‌لفت برادران و خواهران با همدیگر مساوی است و هیچ موانست دیگری بپای آن نمی‌رسد. چون در بین افراد بشر، هیچگونه پیوندی نیست‌، که اینگونه مساوات را حاصل و عواطف مهر و اطمنان و اعتماد متقابل در بین‌شان وجود داشته باشد. حکایت است که زنی نزد حجاج بن یوسف برای شوهروفرزند و برادرش شفاعت و میانجی‌گری‌کردکه حجاج می‌خواست آنان را بکشد. حجاج گفت شفاعت شما را فقط نسبت بیکی ازآنان می‌پذیرم‌، پس یکی را انتخاب‌کن‌. او برادرش را برگزید، حجاج پرسید چرا او را برگزیدی‌؟‌گفت‌: چون و الدین من مرده‌اند، برادر عوض ناپذیر است و دیگر برادری نخواهم داشت‌، و لی می‌توان بجای شوهرو فرزند مانند آنان را دوباره بدست آورد. حجاج را از آن خوش آمد و هرسه را به وی بخشید، و گفت‌: ‌اگرشوهررا انتخاب می‌کرد، نه برادرش را، هرسه را می‌کشتم‌. خلاصه سخن‌: پیوند برادری پیوندی است فطری و نیرومند و معمولا و عادتاً برادر و خواهر با هم تمایل جنسی ندارند. چون عاطفه اخوت‌، آن چنان مسئولیت روحی می‌آفریند، که دیگر مخالفت با فطرت جائی ندارد. پس شریعت پاک به تحریم نکاح خواهر حکم‌کرده است تا برای بیماران فطری و کسانی که از فطرت خویش منحرف هستند، مجالی برای جای‌گزینی انگیزه شهوت بجای عاطفه اخوت باقی نماند. و اما عمه و خاله از همان طینت و سرشت پدر و مادر هستند. در حدیث آمده است‌ که «عم الرجل صنو أبیه»«‌عموی هرکس همتای پدرش می‌باشد»‌. یعنی آنان مانند دو شاخه خرمایندکه از یک ریشه بیرون می‌آیند.

چون عمو از جنس پدر و خاله از جنس مادر است گفته‌اند: تحریم جده‌ها مندرج در تحریم مادران و داخل در آن است‌. دینی که از فطرت انسان سرچشمه می‌گیرد شایسته است که این پیوند را ملاحظه‌کند و آن را حفظ نماید و بدان ایجاد تراحم و تعاون‌کند و مغلوب شهوت نگردد، لذا نکاح عمّه‌ها و خاله‌ها را تحریم ابدی‌کند. دختران برادران و خواهران حکم دختران خود شخص را دارند، چون هرکس برادر و خواهرش را بمانند خود می‌داند و کسی که دارای فطرت سلیم و پاک باشد، چنین است‌. مگراینکه‌کسی بداعیه فطرت بیمارش‌، عاطفه‌اش نیز به بیماری انحراف دچارگردد، و از آن عدول‌کند. البته شکی نیست که عاطفه هرکس نسبت بدخترش‌، نیرومندتر است‌، چون پاره‌ای از او است و درکنف حفظ و عنایت او پرورش یافته است و ‌انس و اُ‌لفتش به برادرو خواهرش بیشتر است‌، تا بدختران‌شان‌. فرق بین عمّه‌ها و خاله‌ها و دختران برادران و خواهران‌، آنست که مهر و محبت عمّه و خاله‌، ناشی از عاطفه و ندای درونی است‌، و لی مهر و محبت آن دیگرها ناشی از احترام و تکریم است‌، بهر حال از نظر شهوانی‌، بیک درجه فطرت سالم‌، از تمایل بدانها دور است‌. در آیه بدان‌جهت عمّات و خالات پیش از بنات الاخ و بنات الاخت آمده است که پیوند آن‌ها از ناحیه پدر و مادر است و پیوند با پدر و مادر شریفتر و برتر است‌. این بود انواع خویشاوندی بسیار نزدیک که مایه تراحم و تعاطف و مودت و همکاری بین مردم است و خداوند مهر و عاطفه و احترام آن را در روح و روان مردم آفریده است‌. خداوند نکاح بین آنان را حرام‌کرده است تا پیوند زناشوئی و مهرآن‌، متوجه‌‌کسانی‌گرددکه پیوند طبیعی یا نسبی سست و ضعیفی با شخص دارند، مانند اجانب و بیگانگان و طبقات خویشاوندان دور، مانند فرزندان عموها و عمّه‌ها و فرزندان دائی‌ها و خاله‌ها، آنوقت بین افراد بشر پیوند خویشاوندی‌، از راه ازدواج بمانند پیوند نسبی موجب مهر و مودت می‌گردد و دایره تفاهم و مهر و رزی بین مردم‌،‌گسترش می‌یابد.

این بود فلسفه روحی و روانی شریعت درباره تحریم ابدی محارم نسبی و خویشاوندی سپس می‌گوید: از طرف دیگر یک فلسفه فیزیولوژی زنده‌ای و بزرگی در تن آدم وجود دارد و آن اینست که پیوند ازدواج بین اقارب و خویشاوندان نزدیک‌، موجب ضعف و ناتوانی نسل می‌گردد بگونه‌ای که اگرتسلسل‌وار ادامه یابد بدرجه‌ای می‌رسد که نسل قطع می‌گردد و پایان می‌یابد و برای آن دو سبب برشمرده‌اند:

۱- ‌فقها گویند: نیرو و توان نسل‌، برحسب نیرو و توان قوه انگیزه شهوت جنسی بین زوجین می‌باشد، هر اندازه نیروی شهوانی و جنسی بین آنان نیرومندتر باشد، نسلی قویتری از آن پدید می‌آید و گفته‌اند: که نیروی شهوانی بین اقارب‌، سست است‌. لذا ازدواج با دختر عمو و دختر عمه و ... را مکروه دانسته‌اند.

درباره علت آن‌ گفته‌اند: شهوت جنسی احساس و شعوری منبعث و برخاسته از روح و نفس انسان می‌باشد، شعور و احساس و عواطف خویشاوندی‌، مزاحم و ضد آن است یا آن را ازبین می‌برد یا متزلزل و سست می‌گرداند.

۲- ‌سبب دوم آنست که پزشکان از آن آگاه هستند و برای تقریب مفهوم آن ازذهن مردم عادی می‌گویند:‌کشاورزان می‌دانندکه اگر یک دانه پشت سر هم چند بار در یک زمین‌کاشته شود، بتدریج هر بازکشت آن ضعیف و ضعیف‌ترمی‌گردد تا اینکه سرانجام از بین می‌رود چون مواد غذایی مناسب آن رو بکاهش می‌نهد و مواد دیگری که از آن‌ها تغذیه نمی‌کند، رو بافزایش می‌گذارند و مزاحم مواد غذایی آن می‌شوند. اگر همین نوع حبوبات را در زمین دیگر و حبوبات دیگری را در همین زمین بکارند، هردو بخوبی رشد و نمومی‌کنند. حتی اگراین نوع حبوبات درجای دیگری‌کاشته شوند و نوع دیگر از همین دانه‌ها، در این زمین‌کاشته شود مفید خواهد بود، بنابراین اگر در زمینی‌گندم بکارند و از محصول آن بذرگیری‌کنند و در همین زمین بکارند رشد و نموآن اندک و بازدهی‌کمتری خواهد داشت و لی اگربذر را ازگندم دیگری بگیرند و درآن زمین بکارند بهتررشد و نما می‌کند و بازدهی بیشتری خواهد داشت‌. زنان نیزکشتزاری هستندکه فرزندان درآن‌کاشته می‌شوند و گروههای مختلف مردم‌، مانند انواع مختلف بذر هستند، بنابراین لازم است که افراد هر عشیره و تیره‌ای با افراد تیره و عشیره‌ی دیگری ازدواج‌کنند، تا فرزندان‌، خوب رشدکنند و نیکوپرورش یابند، چون بچه ازمزاج و مواد جسمانی و الدین و ازاخلاق و صفات روحی آنان چیزهائی را به ارث می‌برد و درچیزهائی با آن‌ها تباین و اختلاف دارند، این توارث و تباین‌، دو سنت از سنت‌های آفرینش خداوندی هستند، باید هردو نصیب و حظ خود را دریافت دارند، تا نسل‌های بشری به موازات هم پیشرفت و ترقی‌کنند و به همدیگر هم نزدیک شوند و نیرو و قوت و استعداد را از همدیگرکسب کنندکه در ازدواج با اقارب این مزایا وجود ندارد و با این سنت همیشگی منافات دارد. بنابراین ثابت شده است که ازدواج با خویشاوندان جسماً و روحاً زیان‌آور و منافی با فطرت و مخل به روابط اجتماعی و مانع پیشرفت و ترقی نسل بشری است‌. امام محمد غزالی در "‌احیاء العلوم‌"‌ گفته است‌: از جمله صفات و خصلت‌هائی که مراعات آن در زن شایسته است‌، آنست که نباید از خویشاوندان بسیار نزدیک شخص باشد. چون اگر زن و همسر از خویشاوندان نزدیک شوهر باشد، فرزندشان لاغر اندام خواهد بود و در این باره حدیثی را ذکرکرده است‌، که صحیح نیست‌. لیکن ابراهیم حربی در غریب الحدیث خود روایت‌ کرده است که عمر خطاب به «‌آل سائب» ‌گفت‌: از مردمان بیگانه زن بگیرید تا فرزندانتان لاغر و ضعیف و نحیف نباشند. امام غزالی در استدلال بر آن‌گفته است‌: «‌شهوت و تمایلات جنسی برخاسته ازنظرو تماس جسمانی است و این دو معنی و احساس‌،در بیگانه قویتر و شدیدتر است‌،‌"‌کسی که هر روز و همواره در معرض دید شخص می‌باشد، نگاه به وی احساس شهوانی را در او کمتر برمی‌انگیزد و کمتر وی را درک می‌کند» این دلیل غزالی در همه موارد صدق نمی‌کند و عمده همان چیزی است که ما گفتیم .