اقرار به بدهکاری
هرگاه کسی برای یکی از و ارثان خود، اقرار به بدهکار بودنش کرد، اگر این اقرار در بیماری مرگ باشد، صحیح نیست، مگر اینکه باقی و رثه نیز آن را تصدیق کنند. چون این احتمال وجود دارد، که او در بیماری مرگ قصد محروم ساختن باقی و رثه را داشته باشد لیکن اگر این اقرار در حال صحت و تندرستی باشد، جایز است و احتمال محروم ساختن باقی و رثه در آن حال، توهم محسوب میگردد و اقرار را از حجیت نمیاندازد و مانع حجیت آن نیست. علمای شافعیه گویند اقرار کسی که تندرست است، صحیح میباشد، مادام که مانعی برای شرایط صحت وجود نداشته باشد و لی اقرار بیمار در بیماری مرگ، اگر برای بیگانه و بنفع او باشد، صحیح است، خواه نسبت به و ام باشد یا نسبت به عین چیزی و برخیگفتهاند از ثلث دارائی او بحساب میآید. و اگر اقرار بنفع و ارثی باشد، قول راجح و برتر آنست که صحیح باشد، چون اقرار کردن در حالی و اقع شده است که دروغگو نیز در آن حال راست میگوید و گناهکار توبه میکند و ظاهر آنست که اقرارش برابر و اقع باشد و قصد محروم ساختن در بین نباشد و برقول مرجوح شافعیه آن اقرار صحیح نیست، چون احتمال دارد که قصد محروم ساختن کسی یاکسانی در بین باشد. و به نظرآنان اگر در حال تندرستی به بدهکاری نسبت به یکی اقرار کرد، سپس در حال بیماریش به بدهکاری دیگری اقرار کرد، در این حال بین هردو تقسیم میشود و اولی بر دومی مقدم نیست. امام احمد گفته است اقرار مریض برای و ارث مطلقا جایز نیست و گفته است که اطمینان نیست که بعد از منع از وصیت بدین اقرارمبادرت نکرده باشد. و لی اوزاعی و جماعتی از علما اقرار بیمار را بچیزی برای و ارث جایز دانستهاند، چون کسی که در حال احتضار است از تهمت بدور است و مدار احکام بر ظاهر است و بمجرد احتمال نمیشود، اقرار او را ترک کرد، و حقیقت کار او به خداوند موکول است».