حکم و داوری عمر بن خطاب و آنچه که پیشینیان بدان حکم کردهاند
عبدالملک بن قریر از محمد بن سیرین نقل میکند که: مردی به نزد عمر بن خطاب آمد؟ گفت: من با دوستم اسبان خود را تا «ثغره ثنیه» را ندیم و در آنجا ما آهوئی را شکار کردیم و حال آنکه هردو در احرام بودیم، نظر شما چیست؟ عمر خطاب به مردی که بغل دست او بود گفت: بیا با هم درباره آن حکم کنیم. آنان حکم دادند که باید بجای آن بزی را قربانی کنند. آن مرد برگشت و میگفت: این شخص - عمر- امیرمومنان است و نمیتواند درباره آهوئی حکم کند و داوری نماید و مردی را خواند تا با وی حکم صادر کند، عمر سخن او را شنید و او را به نزد خود خواند و از او پرسید: آیا سوره «مائده» را میخوانی؟ گفت: نخیر گفت: آیا این مرد را که با من حکم صادر کرد را، میشناسی؟ گفت: نخیر عمر گفت: اگر میگفتی که سوره مائده را میخوانم دستور میدادم که ترا نیک بزنند. سپس گفت: خداوند میفرماید: ﴿َحۡكُمُ بِهِۦ ذَوَا عَدۡلٖ مِّنكُمۡ هَدۡیَۢا بَٰلِغَ ٱلۡكَعۡبَةِ﴾[المائدة: ۹۵]. و این مرد هم عبداالرحمن بن عوف میباشد. علمای سلف برای شکار شترمرغ، دستور به قربانیکردن یک شتر دادهاند و برای شکارگورخروگاو و حشی و بزکوهی نر و بزکوهی ماده، برای هریک از آنها به قربانیکردن یکگاو، دستور دادهاند و برای پرندگان و حشی، برای هریک از آنها، به قربانیکردن یکگوسفند دستور دادهاند و برای کفتار به قربانیکردن قوچ و برای آهو به قربانیکردن بز و برای خرگوش به قربانیکردن بزغاله بیش از چهار ماهه و برای روباه به قربانیکردن بزغاله چهار ماهه و برای موش صحرائی به قربانیکردن بزغاله چهار ماهه دستور دادهاند.