فقه السنه

فهرست کتاب

شرایط کسی که برای حضانت اهلیت دارد

شرایط کسی که برای حضانت اهلیت دارد

زنی که حضانت و نگهداری و تربیت ‌کودک را، بعهده دارد و کار او را سرپرستی می‌کند، بایدکفاء‌ت و قدرت و توانایی انجام این و ظیفه را داشته باشد و قتی‌کفاء‌ت و قدرت هست‌، که شرایط زیر در وی موجود باشد و چنانچه یکی ازاین شرایط را نداشته باشد، حق حضانت از او ساقط می‌شود:

۱- عقل‌: پس سبک عقل و دیوانه که نمی‌توانند شئون خویش را اداره‌کنند، سرپرستی و اداره کار دیگری به آنان و اگذار نمی‌شود، چون ذات نایافته از هستی بخش‌کی تواندکه شود هستی بخش‌،‌کسی که چیزی نداشته باشد نمی‌تواند آن را بدیگران ببخشد.

۲- ‌بلوغ‌: چون‌کسی که بالغ نباشد اگرچه اهل تمییز و تشخیص هم باشد، و لی او خود محتاج است که کسی ‌کار او را سرپرستی ‌کند و از او نگهداری نماید، پس او نمی‌تواند سرپرستی دیگری باشد.

۳- ‌قدرت و توانائی تربیت را داشته باشد پس‌ کور یا کسی که چشمش ضعیف است و بیماری که بیماری مسری دارد یا بیماری که نمی‌تواند،‌کارهای کودک را سرپرستی‌کند و پیرزنی که پا به سن‌گذاشته و خود به مراعات و رسیدگی دیگران نیازمند است‌، و زنی که همیشه خانه را رها می‌کند و امکان دارد که از این بابت کودک ضایع و زیانمند گردد، یا زنی که باکسی می‌نشیندکه او بیماری مسری دارد یا باکسی می‌نشیندکه از آن‌کودک خوشش نمی‌آید، اگرچه فامیل و خویشاوندکودک هم باشد، چون نمی‌تواند بخوبی حال او را رعایت‌ کند و فضای مناسبی برای او بوجود بیاورد، هیچیک از این‌ها که برشمردیم صلاحیت حضانت و نگهداری از کودک را ندارند.

۴- ‌امانت و اخلاق نیکو: بنابراین زنی که فاسق باشد به وی اطمینان نیست که و ظایف حضانت را انجام دهد و چه بسا امکان دارد که اخلاق‌کودک نیزتباه شود و بشیوه او پرورش یابد و اخلاق او را فراگیرد. ابن القیم در انتقاد و بررسی این شرط گفته است‌: اگرچه صاحبان امام احمد و شافعی و دیگران‌، در حضانت‌، عدالت را شرط می‌دانند، و لی صواب آنست که شرط نباشد. و اشتراط آن بسیار بعید است‌. براستی اگر عدالت برای متصدی حضانت شرط باشد، اطفال جهان ضایع و تباه می‌شوند و مصیبت و مشقت مردم بزرگ خواهد بود و همه درتنگنا قرار می‌گیرند و از آغاز اسلام تا بامروز، اطفال فاسقان تحت سرپرستی آن‌ها بوده و تا قیام قیامت نیز چنین خواهد بود و کسی متعرض آنان نشده است‌، و اکثریت جامعه را همواره فاسقان تشکیل داده‌اند.

هرگاه بعلت فسق پدر و مادر یا یکی از آن‌ها، بچه را از آنان بگیرند، این عمل «‌عسر و حرج» عجیبی پدید می‌آورد و همیشه درهر عصر و زمانی و درهرشهر و دیاری‌، بخلاف آن عمل شده است‌. این شرط بمنزله شرط عدالت در و لایت نکاح است و همواره در هر عصری و هرشهر و دیاری نکاح و اقع می‌شود و تعطیل نمی‌گردد با اینکه اکثرکسانی که و لایت نکاح را بعهده دارند، فاسق هستند و همواره در میان مردم فسق حکم فرما بوده است‌. ‌پیامبرصو یاران او هیچ‌کس را بعلت فسق از تربیت و حضانت فرزندش و همچنین از و لایت در نکاح منع نکرده‌اند. عرف و عادت مشهور مردم بر این جاری است که اگر مردی خود فاسق باشد و لی درباره تربیت فرزندش‌، احتیاط می‌کند و او را تباه نمی‌سازد و برخیر و نیکی او حریص و آزمند است و برای او می‌کوشد و خلاف آن نسبتاً ‌کمتر مشاهده می‌شود.

و شارع مقدس در این باره به انگیزه طبیعی خیرخواهی ‌کودک‌، اکتفا می‌کند.

اگر فاسق حق حضانت و و لایت نکاح را نمی‌داشت‌، بیان آن از طرف پیامبرصبرای مردم از جمله بهترین امور بود و پس مردم بنقل آن اهمیت شایان می‌دادند و این عمل بطریق توارث نقل می‌گردید، و بدان عمل می‌شد. چگونه مردم آن را فراموش می‌کردند و رها می‌ساختند و بخلاف آن عمل می‌کردند. اگر فسق با حضانت منافات می‌داشت‌، می‌بایستی‌کسی که مرتکب زنا می‌شود، یا شراب

می‌نوشد یا گناه ‌کبیره‌ای را مرتکب می‌گردد، بین او و فرزندان کوچکش جدائی بوجود آید و سرپرستی را برای‌شان پیداکنند. خدا داناتر است بصواب‌.

۵- مسلمان بودن‌: بنابر این‌ کافر حق حضانت کودک مسلمان را ندارد. چون حضانت و لایت است و کافر نمی‌تواند و لی مسلمان باشد، که خداوند می‌فرماید: ﴿وَلَن یَجۡعَلَ ٱللَّهُ لِلۡكَٰفِرِینَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ سَبِیلًا١٤١[النساء: ۱۴۱]. «هرگز خداوند و لایت‌ کافران بر مومنان را نمی‌پذیرد و آن را قرار نداده است»‌.حضانت هم مانند و لایت ازدواج و نکاح و و لایت مالی است‌. و ممکن است زنی‌ که ‌کافر باشد کودک را نیز بر دین خویش پرورش دهد و او را برطریقه آن دین بارآورد. و بعداً دشوار است که بچه این دین را ترک‌کند و این بزرگ‌ترین زیان است برای‌ کودک‌. پیامبرصمی‌فرماید: «كل مولود یولد على الفطرة إلا أن أبویه یهودانه أو ینصرانه أو یمجسانه» «‌هر نوزادی که متولد می‌شود بر فطرت پاک انسانی است سپس و الدینش او را یهودی یا نصرانی یا زردشتی و مجوسی می‌کنند»‌.

علمای حنفیه و ابن القاسم از مالکیه و ابوثور می‌گویند زن‌ کافر نیز حق حضانت کودک مسلمان را دارد. چون حضانت ازشیردادن و خدمت بچه تجاوز نمی‌کند و هردوی این‌کار از زن‌کافر روا است و می‌آید.

ابوداود و نسائی روایت‌کرده‌اندکه رافع بن سنان مسلمان شد و زنش امتناع و رزید از اینکه مسلمان شود. او به پیشگاه پیامبرصرفت و گفت‌: دخترم -‌را می‌خواهم - که دختر از شیرگرفته شده یا شبیه آن بود. و رافع هم‌گفت‌: دخترم را می‌خواهم‌. پیامبرصگفت‌: «اللهم أهدها»«خداوندا او را هدایت‌کن‌»‌، آن دختر بچه بپدرش متمایل‌گردید و پدرش او را با خود برد.

علمای حنفی‌گفته‌اند: اگرچه جایز است زن‌ کافر حضانت را داشته باشد و لی شرط است که آن زن مرتد نباشد، چون بنظر ایشان مرتد مستحق زندان است تا اینکه پشیمان شود و به اسلام برگردد یا اینکه در زندان بمیرد پس او فرصتی ندارد برای حضانت‌کودک‌. اگر توبه‌کرد و به اسلام برگشت حق حضانت نیز بوی بر می‌گردد، هرگاه سبب زوال حق حضانت از میان رفت حضانت برمی‌گردد.

۶- ‌نباید مادر بچه ازدواج‌کرده باشد، هرگاه ازدواج ‌کرد حق حضانت از او ساقط می‌گردد. زیرا عبدالله بن عمرو روایت‌کرده است که زنی‌گفت‌: ای رسول خدا این فرزند من است‌، که در شکم من پرورش یافته و در آغوشم آرمیده و از پستانم شیر خورده و پدرش‌گمان می‌کندکه او را از من می‌گیرد.

پیامبرصفرمود: «أنت أحق به ما لم تنكحی» «‌تو تا زمانی که ازدواج نکرده‌ای برای نگهداری او شایسته‌تر هستی و حق بیشتری داری‌». بروایت احمد و ابوداود و بیهقی و حاکم که آن را صحیح دانسته است‌.

این سقوط حق حضانت بعد از ازدواج‌، و قتی است که با بیگانه ازدواج‌کند هرگاه با یکی از خویشاوندان نزدیک و محرم‌ کودک مانند عمویش ازدواج‌ کند حق حضانت او ساقط نمی‌شود. چون عمو خود حق حضانت را دارد و آنچنان باکودک پیوند و خویشی داردکه او را به مهر و شفقت و رعایت حال او و ا دارد، بنابراین، زن و شوی هردو برای‌کفالت و نگهداری کودک همکاری خواهند کرد. و لی اگر با بیگانه ازدواج‌کند چنین نیست‌، چون بیگانه نسبت به بچه مهرو شفقتی ندارد و بزن امکان نمی‌دهدکه به وی چندان توجه‌کند، بنابراین برای پرورش استعدادهای او، فضای مناسبی نیست‌. حسن بصری و ابن حزم می‌گویند: بهیچ و جه حق حضانت بعد از ازدواج ساقط نمی‌گردد.

۷- ‌حریت و آزادی است‌: زیرا بنده و برده بکار ار‌باب خود مشغول است و برای حضانت طفل فراغتی ندارد.

ابن القیم‌: برای اشتراط حریت دلیلی نیست‌، که قلب بدان اطمینان ‌کند و حال آنکه پیشوایان مذاهب سه‌گانه آن را شرط‌ کرده‌اند.

امام مالک درباره شخص آزاده‌ای که از کنیزی فرزندی دارد گفته است‌: "‌مادر برای نگهداری بچه‌اش دارای حق بیشتری است‌، مگر اینکه مادر کنیزش فروخته شده باشد، که در آن صورت پدرش مستحق‌تر است و اینست مذهب صحیح‌.