فقه السنه

فهرست کتاب

سنت‌های طواف

سنت‌های طواف

۱- روبرو ایستادن برابر حجرالاسود، بهنگام شروع طواف با تکبیر و تهلیل‌ گفتن دست‌ها را بلند کردن، همانگونه که در آغاز نماز آن‌ها را بلند می‌کند، و دست‌ها را بر روی حجرالاسود بگذارد و آن‌ها را آرام ببوسد بدون اینکه صدای بوسیدن، بیاید و گونه را بر حجرالاسود بگذارد، اگر امکان داشته باشد، اگر گونه بر آن نهادن، ممکن نشد، با دست آن را لمس کند و دستش را ببوسد، و اگر آن هم ممکن نشد، با هرچیزی که همراه دارد، آن را لمس کند و آن چیز را ببوسد یا با عصا و چیزی مانند آن، بدان اشاره کند. در این باره حدیثی آمده است‌.

ابن عمر گفت‌: پیامبرصروبروی حجرالاسود ایستاد و آن را استلام نمود سپس دهن بر آن نهاد و آن را بوسید و فراوان گریست و دیدم‌ که عمر بن خطاب نیز فراوان می‌گریست‌. پیامبرصگفت‌: ای عمر در اینجا، اشک‌ها ریخته می‌شود. بروایت حاکم که آن را صحیح الاسناد دانسته است‌. ابن عباس گوید: عمر بن خطاب بر روی حجرالاسود، خم شد و گفت‌: من می‌دانم که تو سنگی بیش نیستی، اگر ندیده بودم، که سرور محبوبم -‌محمدصترا بوسید و استلام کرد، من ترا نمی‌بوسیدم و استلام نمی‌کردم‌. (‌لیکن چون او ترا بوسید و استلام کرد من نیز چنین می‌کنم‌)‌: ﴿لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِی رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ[الأحزاب: ۲۱] «بیگمان پیامبرصبرای شما اسوه نیکو و گزیده‌ترین نمونه مورد پیروی است».

احمد و دیگران با متن‌های متفاوت و نزدیک بهم آن را روایت کرده‌اند. نافع گوید: ابن عمر را، دیدم که حجرالاسود را با دست استلام کرد، و دست خود را بوسید و گفت‌: «از زمانی که پیامبرصرا دیدم که چنین می‌کرد، من هرگز آن را ترک نکرده‌ام«. بروایت بخاری و مسلم‌.

سوید بن غفله گوید: عمر را دیدم که حجرالاسود را بوسید و آن را ترک نکرد و گفت‌: «دیدم که پیامبرصبه تو فراوان اهمیت می‌داد و توجه می‌کرد». بروایت مسلم‌. ابن عمر گوید: پیامبرصبه خانه‌کعبه می‌آمد و حجرالاسود را استلام می‌کرد و می‌گفت‌: «بسم الله والله أكبر». بروایت احمد.

مسلم از ابوالطفیل روایت کرده است که گفت‌: پیامبرصرا دیدم، که خانه کعبه را طواف می‌کرد و حجرالاسود را با عصای سر کجی‌ که داشت استلام می‌نمود و بر عصا بوسه می‌زد. بخاری و مسلم و ابوداود از عمر روایت کرده‌اند که او به کنار حجرالاسود آمد و آن را بوسه زد. و گفت‌: «من می‌دانم که توسنگی هستی که سود و زیان نمی‌رسانی، اگر پیامبرصرا ندیده بودم، که ترا بوسه زد، من ترا بوسه نمی‌زدم»‌. خطابی گفته است که از این حدیث بر می‌آید که پیروی از سنن و اجب است، حتی اگر اسباب معقول و علل معلوم آن هم مشخص نشده باشد و انسان بر آن‌ها و قوف نداشته باشد. و این سنت‌ها به هرکس برسد، برای او حجت است حتی اگر معانی آن‌ها را هم نداند. و لی بطور اجمال معلوم است، که بوسیدن حجرالاسود، احترام و بزرگداشت آنست و تبرک بدان بحساب می‌آید و خداوند بعضی از سنگ‌ها را بر بعضی دیگر فضیلت بخشیده است، همانگونه که بعضی از اماکن و شهرها را بر بعضی دیگر و بعضی از شب‌ها و ایام و ماه‌ها را بردیگر شب‌ها و روزها و ماه‌ها برتری بخشیده است‌. در اینگونه موارد باید تسلیم شد. در این باره گاهی چیزهائی نقل شده است که از نظر عقل جایز است و ممتنع و ناپسند نیست از جمله در بعضی احادیث آمده است که: «الحجرالاسود یمین الله فی الارض». «‌حجرالاسود به منزله دست راست خدا است در روی زمین». این سخن تمثیل است همانگونه که هرگاه پادشاه با کسی مصافحه‌ کرد و آن شخص دست او را می‌بوسد، حجرالاسود هم به منزله دست راست خدا است، که حاجیان آن را می‌بوسند و استلام می‌کنند. یعنی هرکس در روی زمین با آن مصافحه ‌کند، او با خداوند پیمان بسته است و پادشاهان پیمان را با مصافحه می‌بندند، و اگر کسی را مورد توجه و عنایت قرار دهند، با او مصافحه می‌نمایند، و پادشاهان معامله و پیمان را با دست انجام می‌دهند. و زیردستان، هم با دست بوسی، اظهار ارادت می‌کنند. بنابراین بوسیدن حجرالاسود، هم تمثیل و تشبیه است و با بوسیدن آن بدرگاه خداوند، عرض ارادت می‌شود. مهلب گفته است، حدیث عمر این تشبیه و تمثیل را رد می‌کند و معاذ الله که خداوند دست داشته باشد و بوسیدن حجرالاسود، امتحانی است برای اظهار اطاعت ظاهر بندگان و شباهت به قصه سجده ابلیس ملعون برای آدم÷دارد. و بصورت یقین معلوم نیست که سنگی از سنگ‌هائی که حضرت ابراهیم در بنای کعبه بکار برده است باقی مانده باشد، بغیر از حجرالاسود که بطور یقین همان سنگی است که حضرت ابراهیم نصب فرموده بود.