توبه، گناهان پیش از خود را محو میسازد
هرگاه مردان و زنان زناپیشه و بدکاره ازکرده خود پشیمان شوند و باخلاص از روی نیت پاک، توبه و استغفار کنند و از گناه و زشتکاری بکلی منصرف شوند، و زندگی پاک و بدور ازگناه و آلودگی را، از سرگیرند و در اینکار مصمم باشند، خداوند توبهشان را میپذیرد و برحمت و مهرگسترده خویش، آنان را در زمره بندگان صالح و شایسته خود داخل میکندکه میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ لَا یَدۡعُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ وَلَا یَقۡتُلُونَ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِی حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَلَا یَزۡنُونَۚ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ یَلۡقَ أَثَامٗا٦٨ یُضَٰعَفۡ لَهُ ٱلۡعَذَابُ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَیَخۡلُدۡ فِیهِۦ مُهَانًا٦٩ إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ عَمَلٗا صَٰلِحٗا فَأُوْلَٰٓئِكَ یُبَدِّلُ ٱللَّهُ سَیَِّٔاتِهِمۡ حَسَنَٰتٖۗ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمٗا٧٠﴾[الفرقان: ۶۸-۷۰]. «بندگان خداکسانی هستند که معبود دیگری را با خداوند نمیخوانند و توحید خالص دارند، و انسانی را که خداوند قتل او و ریختن خونش را حرام شمرده است، به قتل نمیرسانند، جز بحق و در اجرای فرمان خدا. و زنا نمیکنند و دامان عفت خود را هرگز آلوده نمیسازند، هرکس اینگناهان بزرگ را مرتکب شود، گناهان بزرگی را مرتکب شده و مجازاتش را خواهد دید. عذاب چنینکسی در قیامت چند برابر و مضاعف میگردد و با خواری همیشه درآن خواهد ماند. مگر کسی که توبهکند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهدکه خداوند گناهان اینگروه توبهکننده را به حسنات تبدیل میکند و خداوند بسیارآمرزنده و مهربان است».
مردی به نزد ابن عباس آمد و گفت: من پیش زنی میرفتم و با وی عملی را انجام میدادم که خداوند بر من حرامکرده است. اکنون آن زن موفق شده است که توبه کند و من میخواهم با وی ازدواجکنم و مردم میگویند: ﴿ٱلزَّانِی لَا یَنكِحُ إِلَّا زَانِیَةً أَوۡ مُشۡرِكَة﴾[النور: ۳]. «مرد زناکار تنها با زن زناکار یاکافر مشرک ازدواج میکند».آیا نظر شما چیست؟
ابن عباسگفت: این آیه شامل این زن نمیشود چون او توبهکرده و پشیمان شده است دیگر او «زانیه» نیست برو با وی ازدواجکن، هرگناهی باشد بگردن من. بروایت ابن ابی حاتم. ازابن عمر سوال شدکه اگر مردی با زنی مرتکب زنا شد، آیا میتوانند با هم ازدواج کنند؟گفت: اگر توبه کنند و عمل صالح پیشه نمایند، میتوانند با هم ازدواجکنند.
و عبدالله بن جابر هم چنین جوابی داده است. ابن جریرگوید: مردی از اهالی یمن، دریافت که خواهرش مرتکب زنا شده است، لذاکارد بر رگهایگردن وی کشید و رگهایش را قطعکرد و مردم نگذاشتندکه او را بکشد، او را مداواکردند تا اینکه بهبودی یافت. سپس عمویش، خانواده خویش را بمدینه منتقل نمود و این دختر با وی رفت، این دخترقرآن خواند و عبادت را پیشهکرد تا اینکه از پارسارترین زنان خانواده خویشگشت. چنان پیش آمدکه برایش خواستگاری پیدا شد و خواستگاری او را از عمویشکردند. عموی او نمیخواست پنهانکاری و تدلیس کند و ازطرف دیگر دوست نداشت به برادرزادهاش هم خیانتکند. لذا به نزد عمر خطاب رفت و داستان برادرزادهاش را برای او نقل کرد. عمرگفت: اگر سابقه این دختر را که توبهکرده است بازگوکنی، ترا سخت مجازات میکنم، هرگاه مرد درستکاری به نزد توآمد و توازاو رضایت داشتی، این دختررا بعقد نکاح اودرآور. در روایتی دیگر آمده است که عمرگفت: میخواهی از سابقه او خبر دهی؟ میخواهی چیزی را که خداوند پوشانده است آشکار سازی؟ بخدای سوگند اگر کسی را از حال او باخبر سازی، آنچنان ترا مجازات خواهمکردکه عبرت و پند مردمان شهرها باشی، بروآن را همچون یک دختر پاکدامن عفیفه مسلمان، عقدکن و بشوهری ده.
عمر بن خطابگفت: تصمیمگرفتهام هرکس را که در دوره اسلام مرتکب زنا شده است نگذارم با زن پاکدامن و عفیف ازدواجکند. ابی بنکعب بویگفت: ای امیر مومنان بزرگترینگناه شرک بخداست و خداوند توبه از آن را میپذیرد.
امام احمد میگوید: توبه زن و قتی صحیح است که درمعرض امتحان قرارگیرد بدینگونه که درمعرض و سوسه قرارگیرد، که اگراجابتکرد توبه او صحیح نیست و اگرامتناع و رزید توبه او صحیح است. و دراین رای خویش از چیزی پیرویکرده که از ابن عمر روایت شده است. و لی یارانشگفتهاند : برای هیچ مسلمانی شایسته نیست که زنی را بزنا بخواند و ازوی زنا طلبکند. چون این درخواست باید در خلوت صورتگیرد و خلوت با زن بیگانه جایزو حلال نیست، حتی اگر برای تعلیم قرآن هم باشد. پس چگونه حلال است که برای و سوسه زناکردن بزنی با وی خلوت کند و بدینگونه امتحانش نماید؟!! بعلاوه اطمنان نیست که اگر اجابت کرد، به معصیت برنگردد، پس اینگونه امتحان جایز و حلال نیست. چون توبه از دیگر گناهان و در حق دیگر مردمان و به نسبت دیگر احکام بدینگونه نیست که امتحان شود پس اینجا هم نباید چنین باشد.
امام احمد و ابن حزم و ابن تیمیه و ابن القیم میگویند پیش از توبه، ازدواج با زن زناکارحلال نیست و امام احمد شرطی را نیز به توبه افزوده است و آن اینست که باید عدهاش نیز منقضیگردد. پس اگر کسی با زن «زانیه» پیش از توبهکردن یا پیش از انقضای عده ازدواجکرد، این ازدواج فاسد است و باید از هم جدا گردند. درباره اینکه: عدهاش سه بار حیض است یا یک بار حیض دو روایت ازاو رسیده است.
به مذهب حنفی و شافعی و مالکی ازدواج مرد زنا پیشه با زن زنا پیشه و ازدواج زن زناپیشه با مرد زناپیشه جایزاست و برای آنان زنا مانع صحت عقد نکاح نیست و ابن رشد گوید: این اختلاف در مفهوم ﴿وَٱلزَّانِیَةُ لَا یَنكِحُهَآ إِلَّا زَانٍ أَوۡ مُشۡرِكٞۚ وَحُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٣﴾[النور: ۳]. است که این نهی برای ذم و نکوهش است یا برای تخریم؟ و این تحریم به زن برمیگردد یا بنکاح؟ جمهور علما معنی ذم و نکوهش را ازآیه فهمیدهاند نه مفهوم تحریم را، زیرا در حدیث آمده است که مردی بخدمت پیامبرصآمد و درباره زنشگفت: زنم دست هیچکس را رد نمیکند و دست رد بر سینه کسی نمیزد پیامبرصگفت: طلاقش ده. آن مردگفت: او را دوست دارم. پیامبرصگفت: او را نگاه دار . کسانی که ازدواج با زن زناپیشه را جایز میدانند درباره عده آن تا احترام نطفه پاک شوهر محفوظ باشد و نسب پاک و آشکاراوبا و لد الزنا مخلوط نشود اختلاف هست، امام مالک ازدواج با وی را تا عدهاش منقضی نشود، ممنوع میداند و ابوحنیفه و شافعیگویند نیازی به انقضای عده نیست و عقد جایز است. شافعی عقد را جایز میداند حتی اگر زن از طریق زنا آبستن هم باشدگوید: این آبستنی احترامی و ارجی ندارد. ابویوسف و روایتی از ابوحنیفه میگوید: اگرآبستن باشد تا و ضع حمل نکند عقد نکاح وی جایزنیست تا شوهر کاشته دیگران را آبیاری نکند. چون پیامبرصجماع با زن آبستن اسیرشده را، نهی کرد، تا اینکه و ضع حملکند. اگرچه بچهای که درشکم او است، ملک او میباشد، بازجماعش جایزنیست. پس زنی که اززنا آبستن باشد، باید و ضع حملکند و بوی مهلت داده شود تا و ضع حملکند، اگرچه این حمل احترامی ندارد. چون نطفه شوهر محترم است نباید با آب زنا و گناه مخلوط و آمیختهگردد و اینکار جایز نیست. چون پیامبرصنفرینکرده استکسی را که با جاریه اسیره شده آبستن از غیر، جماعکند، اگرچه بچه رابطه و پیوندی با پدر خود ندارد و برده و ملک اسیر کننده میشود. بروایتی دیگر از ابوحنیفه عقد آن جایز است و لی جماع با او جائز نیست تا اینکه و ضع حملکند .