فرایض و واجبات نماز
نماز فرایض و ارکانی دارد که حقیقت آن را تشکیل میدهند. چنانچه یکی از این فرایض نباشد نماز شرعا اعتباری ندارد. فرایض نماز بشرح زیر اشت:
۱- النیه
نیت و اجب است. زیرا خداوند میفرماید: ﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِیَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِینَ لَهُ﴾[البینة: ۵]. «و بدانان دستور داده نشده مگر اینکه خدای را خالصانه عبادت و پرستش کنند و دین را از آن او بدانند».و پیامبرصنیز فرموده است: «إنما الاعمال بالنیات، وإنما لكل امرئ ما نوى، فمن كانت هجرته إلى الله ورسوله فهجرته إلى الله ورسوله ومن كانت هجرته لدنیا یصیبها أو امرأة ینكحها فهجرته إلى ما هاجر إلیه»«آنچه که به کارها ارزش میدهد، نیت و اراده است، به هر کس آن چیز میرسد که نیت و اراده باطنی اوست، پس هر کس به نیت و قصد رضای خدا و پیامبرصهجرت کند، هجرتش پسند خدا و پیامبرصو موجب ثواب است، و هر کس هجرتش بقصد و نیت رسیدن به یک چیز دنیایی باشد یا برای ازدواج با زنی هجرت کند، هجرت او بمنظور رسیدن بدان هدف است، نه رضای خدا و پیامبرصو ارزش هجرت وی بهمان اندازه بیارزش و کوچک است». بخاری آن را روایت کرده است و در مبحث «وضو» از حقیقت آن سخن گفتیم.
در باره تلفظ و بر زبان راندن «نیت» ابن القیم در «اغاثه اللهفان» گفته است: نیت عبارت است از قصد و آهنگ انجام چیزی، و محل آن دل نیت کننده است و اصلا به زبان تعلق ندارد - (پس بر زبان راندن آن لازم نیست) - لذا از پـیامبرصو از اصحاب او هیچ گونه لفظی. درباره «نیت» نقل نشده است، و این عباراتی که (برای نیت) بعدها پدید آوردهاند و بوقت آغاز و ضو و نماز و یا هر عمل عبادی و غیرعبادی بر زبان میآورند، شیطان آنها را میدان مبارزه با و سوسه گران قرار داده و مردم را در گفتن آنها دچار شک و تردید میکند و آزارشان میدهد و به تصحیح آنها و ادارشان مینماید، که مشاهده میشود چند بار آنها را تکرار میکنند و خود را در تلفظ آنها، خسته میکنند، اینها هیچکدام جزء نماز نیستند.
۲- تکبیره الاحرام: (گفتن الله اکبر برای آغاز نـماز):
حضرت علی گفته است که پیامبرصفرمود: «مفتاح الصلاة الطهور، وتحریمها التكبیر، وتحلیلها التسلیم»«کلید نماز و ضو و و رود در آن (و همه چیز را بجز نماز، بر خود حرام کردن) و سیله تکبیر انجام میگیرد و بیرون آمدن از آن سلام دادن است»، امام شافعی و احمد و ابوداود و ابن ماجه و ترمذی آن را روایت کردهاند. ترمذی گفته است: این حدیث صحیحترین و پسندیدهترین حدیث است در این زمینه و حاکـم و ابن سکن آن حدیث را صحیح دانستهاند. و دلیل دیگر فرض بودن تکبیرهالاحرام، فعل و قول پیامبرصاست که به اثبات رسیده است بهمانگونه که در دو حدیث قبلی از آن سخن رفت. تکبیرهالاحرام، عبارت است از «الله اكبر» گفتن، زیرا ابوحمید روایت کرده است که: پیامبرصهرگاه میخواست نماز بخواند، چون بحالت اعتدال میایستاد، هردو دست خود را بلند میکرد و میگفت: «الله اكبر». ابن ماجه آن را روایت کرده است. و ابن خزیمه و ابن حبان آن را «صحیح» دانستهاند. و از این قبیل است آنچه که «بزاز» با اسناد «صحیح» و بشرط مسلم تخریج نموده است و از علی بن ابیطالب روایت کرده است که: پیامبرصهرگاه به نماز میایستاد، میگفت: «الله اكبر». و در حدیث «المسییء فی صلاته»که طبرانی روایت کرده است چنین آمده بود: «سپس میگفت: الله اکبر».
۳- ایستاده خواندن نماز در نمازهای فرض و و اجب: (قیام)
بموجب قرآنکریم و سنت رسول اکرم و اجماع، ایستاده خواندن نماز (واجب)، برای کسی که بتواند ایستاده نماز بخواند، فرض و و اجب است. خداوند میفرماید: ﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِینَ٢٣٨﴾[البقرة: ۲۳۸]. «پیوسته نمازها را و نماز میانه را انجام دهید و در نماز خاشعانه بایستید و به خداوند دل بسپارید».از عمران بن حصین روایت شده که گفته است: من بیماری بواسیر داشتم و درباره نماز گزاردن، از پیامبرصپرسش نمودم، او گفت: «صل قائما، فإن لم تستطع فقاعدا، فإن لم تستطع فعل جنب»«ایستاده نماز بگزار، اگر ایستاده نتوانستی نشسته آن را بگزار، اگر نشسته نیز نتوانستی بر پهلوی آن را بگزار». بخاری آن را روایت کرده است و علماء نیز بر این کیفیت اتفاق نظر دارند، همچنان که اتفاق دارند بر اینکه در حال ایستادن، سنت است قدمهای پا از هم جدا باشند نه چسبیده بهم.
ایستاده خواندن در نمازهای سنت: (قیام در نفل)
در نمازهای سنت قیام (ایستاده خواندن نماز) فرض نیست بلکه میتوان آنها را نشسته نیز خواند اگر چه توانایی ایستادن را نیز داشته باشد و لی پاداش و ثواب ایستاده خواندن از پاداش و ثواب نشسته خواندن کاملتر است. زیرا عبدالله بن عمر گوید که: برایـم نقل کردهاند که پیامبرصفرموده است: «صلاة الرجل قاعدا نصف الصلاة»«نمازگزاردن نشسته، نصف نماز است». مسلم و بخاری آن را روایت کردهاند.
کسی که نتواند نماز فرض را ایستاده بخواند:
اگر کسی نتواند نماز فرض را ایستاده بخواند، بهرگونه که بتواند، آن را بخواند، چه خداوند کسی را مکلف نمیسازد مگر به چیزی که در توان وی باشد، در آنصورت ثواب و مزد کامل نیز میبرد. از ابوموسی اشعری روایت شده که: پیامبرصفرموده است: «إذا مرض العبد أو سافر كتب الله له ما كان یعمله وهو صحیح مقیم»«خداوند پاداش اعمال بیمار و مسافر را بمانند پاداش اعمال آنان در حال تندرستی و مقیم بودن، ارزانی میدارد». بخاری آن را روایت کرده است.
۴- خواندان سوره فاتحه در همه رکعتهای نماز فرض و سنت:
بموجب احادیث «صحیح» خواندن فاتحه در هر رکعتی فرض است. مادام که احادیث صحیح بدینمطلب تصریح میکنند، سخن گفتن از اختلاف در آن بیمورد است و مجالی برای اختلاف نیست. اینک آن احادیث را ذکر میکنیم:
۱) از عباده بن الصامتسروایت شده است که: پیامبرصفرموده: «لا صلاة لمن لم یقرأ بفاتحة الكتاب»«نمازی نیست برای کسی که در آن سوره فاتحه را نخوانده باشد = تا فاتحه را نخوانی نمازت قبول نیست». همه محدثان آن را روایت کردهاند.
۲) از ابوهریره روایت شده است که: پیامبرصفرموده: «من صلى صلاة لم یقرأ فیها بأم القرآن - وفی روایة: بفاتحة الكتاب - فهی خداج هی خداج غیر تمام»«کسی که نماز بخواند و در آن سوره فاتحه را نخواند، نماز او ناقص و فاسد و باطل است». احمد و شیخین (مسلم و بخاری) آن را روایت کردهاند.
۳) باز هم از او روایت شده است که: پیامبرصفرموده است: «لا تجزئ صلاة لا یقرأ فیها بفاتحة الكتاب»«نمازی که در آن سوره فاتحه، خوانده نشـود، کفایت نمیکند و موجب سقوط فرض نیست». ابن خزیمه با اسناد «صحیح» و ابن حبان و ابوحاتم آن را روایت کردهاند.
۴) دارقطنی با اسناد «صحیح» چنین روایت کرده است: «لا تجزئ صلاة لمن لم یقرأ بفاتحة الكتاب». «نماز کسی که فاتحه را نخوانده باشد،کفایت نمیکند و قبول نیست».
۵) از ابوسعید روایت شده است: «أمرنا أن نقرأ بفاتحة الكتاب وما تیسر»«به ما دستور داده شده بود که (در نماز) فاتحه را و آنقدر از قرآن که میسر باشد بخوانیم». ابوداود آن را روایت کرده و حافظ و ابن سیدالناس گفتهاند که: اسناد آن «صحیح» است.
۶) در بعضی از روایتهای حدیث «المسیء فی صلاته»آمده است که: «ثم اقرأ بأم القرآن إلى أن قال له: ثم افعل ذلك فی كل ركعة»«سپس سوره فاتحه را بخوان... و این عمل را در هر رکعت تکرار کن».
۷) و به اثبات رسیده است که پیامبرصدر هر رکعتی از نمازهای فرض و سنت (نفل) فاتحه را میخوانده و خلاف آن از پیامبرصبه ثبوت نرسیده است. و در عبادت مدار و مبنی، بر پیروی و تبعیت از رفتار پیامبرصاست، چه او فرموده است: «صلوا كما رأیتمونی أصلی»«بهمانگونه نماز بخوانید که مرا میبینید کـه نماز میگزارم» بمانند من نماز بگزارید. بخاری آن را روایت کرده است.
بسمله =بسم الله الرحمن الرحیم
همه علماء (فقهاء و مفسرین) اتفاق دارند، بر اینکه بسمله جزو آیهای است در سوره «نمل» و درباره بسمله در اول همه سورههای قرآن اختلاف است که سه مذهب و رای مشهور هستند:
اول: بسمله آیهای است از سورۀ فاتحه و همچنین در تمام سورههای قرآن.
بنابر این خواندن بسمله در سوره فاتحه در نماز و اجب است و حکم فاتحه را دارد. چه بصورت سری (نهانی) و چه بصورت جهری (آشکار) . قویترین دلیل این مذهب حدیثی است که از نعیـم مجمّر روایت شده که گفته است: «پشت سر ابوهریره (یعنی به امامت ابوهریره) نماز میخواندم که نخست بسم الله الرحمن الرحیم را خواند سپس فاتحه را، تا آخر حدیث. و در آخر آن حدیث گفت: «والذی نفسی بیده أنی لاشبهكم صلاة برسول اللهص»«سوگند به آنکس که جانم در دست اوست، نماز من بیشتر از همه به نماز پیامبر نزدیک است و بدان شباهت دارد». نسائی و ابن خزیمه و ابن حبان آن را روایت کردهاند. حافظ در «الفتح» گفته است این صحیحترین حدیث است درباره نماز جهری و بسمله.
دوم: بسمله خـود آیهای است، مستقل که برای تیمن و فاصله سورههای قرآن از یک دیگر، نازل شده است. بنابر این مذهب، قراءت آن در فاتحه جایز، بلکه مستحب است و لی بلند خواندن آن سنت نیست، زیرا انس گفته است: «پشت سر پیامبرصو پشت سر ابوبکر و عمر و عثمانشنماز خواندهام که هیچیک با صدای بلند، بسـم الله الرحمن الرحیـم را نمیخواندند». نسائی و ابن حبان و طحاوی با اسناد برابر شرایط «صحیحین» آن را روایت کردهاند.
سوم: بسمله نه آیهای است ازسوره فاتحه و نه از سورههای دیگر، و خواندن آن در نمازهای فرض چه جهری و چه سری، مکروه (ناپسند) است بخلاف نمازهای سنت. این مذهب قوی نیست.
ابن القیم بین مذهب اول و دوم تلفیق نموده و گفته است: «پیامبرص(در نماز) گاهی بسـم الله الرحمن الرحیم را آشکارا و گاهی نهانی میخواند و بیشتر نهانی میخواند، بدون شک هرگز در همه نمازهای پنجگانه در شبانه روز چه در سفر و چه در حضر، آن را آشکارا و با صدای بلند، نخوانده است و الا برخلاف راشدین و جمهور اصحاب و مردم عربستان پنهان نمیماند».
کسی که نمیتواند بـخوبی فاتحه را بخواند
خطابی گفته است: اصل بر آن است که نماز بدون قراءت و خواندن فاتحه، کفایت نمیکند و جایز نیست. و معقول آنست که قراءت فاتحه، برای کسی و اجب است که آن را بخوبی و نیکو بداند، پس هرگاه نمازگزار، نتواند فاتحه را بخوبی بخواند و غیر آن را از قرآن بخوبی بداند، بر وی فرض و و اجب است که باندازه هفت آیه از قرآن بخواند. زیرا بهترین ذکر بعد از فاتحه، آیات دیگر قرآن است.
اگر نمازگزار، بطور کلی بنا بعلتی که در مزاج اوست، یا بنا به سوء حافظه یا گنگی و نقصی که در زبان اوست یا بنا به عارضهای که برایش پیش آمده است، نتواند کـم و زیاد قرآن را یاد بگیرد و بیاموزد، بهترین ذکر و دعا، بعد از قرآن، چیزی است که پیامبرصبه مردم یاد داده است. از جمله: تسبیح و تحمید و تهلیل. چه از او روایت شده است که: «أفضل الذكر بعد كلام الله، سبحان الله، والحمد لله، ولا إله إلا الله، والله أكبر» «پایان سخن خطابی) [بهترین ذکر بعد از سخن خدا این کلمات است: پاک و منزه است خداوند، همه ستایش سزاوار او است، هیچ معبود بحقی نیست جز الله، الله بزرگتر از هر چیزی است که شما تصورکنید».
حدیث رفاعه بن رافع سخن خطابی را تایید میکند که میگوید: «پیامبرصنماز را به مردی یاد داد و فرمود: «إن كان معك قرآن فاقرأ وإلا فاحمده وكبره وهلله ثم اركع»«اگر چیزی از قرآن میدانی آن را بخوان، چنانچه از قرآن چیزی نمیدانی خدای را حمد و تکبیر و تهلیل گوی». ابوداود و ترمذی و نسائی و بیهقی آن را روایت کرده و ترمذی آن را «حسن» دانسته است.
۵- رکوع
فرضیت آن مورد اجماع فقهاء است، زیرا خداوند میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱرۡكَعُواْ وَٱسۡجُدُواْۤ﴾[الحج: ۷۷]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید (در نماز) به رکوع بروید و سجده کنید».
چگونه رکـوع تحقق مییابد؟
با خمیده شدن بگونهای که دستها به زانو برسد، رکوع تحقق مییابد، طمانینه و آرامش در رکوع لازم است، زبرا در حدیث: المسئ فی صلاتهآمده بود که: «ثم اركع حتى تطمئن راكعا» «سپس به رکوع برو تا اینکه آرامش و سکون مییابی». از ابوقتاده روایت شده است که: پیامبرصفرموده: «أسوأ الناس سرقة الذی یسرق من صلاته»«بدترین دزد کسی است که از نماز خویش میدزدد». گفتند ای پیامبر خدا، چگونه از نمازش دزدی میکند؟ فرمود: «لا یتم ركوعها ولا سجودها»یا فرمود: «لا یقیم صلبه فی الركوع والسجود»«رکوع و سجود خود را بدرستی انجام نمیدهد یا در رکوع و سجود پشتش بطور مستقیم قرار نمیگیرد = طمانینه را مراعات نمیکند». احمد و طبرانی و ابن خزیمه و حاکم آن را روایت کردهاند. و حاکم آن را «صحیح الاسناد» دانسته است.
ابومسعود بدری گفته است که: پیامبرصفرموده است: «لا تجزئ صلاة لا یقیم الرجل فیها صلبه فی الركوع والسجود»«نمازی که نمازگزار در آن در رکوع و در سجود، پشتش را راست نکند و آرامش و سکون در آنها را مراعات نکند، کفایت نمیکند و قبول نیست». هر پنج نفر از بزرگان محدثین و ابن خزیمه و ابن حبان و طبرانی و بیهقی آن را روایت کردهاند، و بیهقی گفته است: اسناد آن صحیح است. و ترمذی گفته است: «حسن و صحیح» است. و دانشمندان اصحاب و پیروان آنان بدینگونه عمل نمودهاند و رایشان بر این بوده است که در رکوع و سجود، پشت باید بصورت مستقیم و کشیده قرار گیرد. از حذیفه نقل شده است که: او مردی را دید که رکوع و سجود را ناقص انجام میدهد، به وی گفت: تو نمازت را نخواندی، اگر بمیری بر دین غیر دین محمد میمیری». بخاری آن را روایت کرده است.
۶- برخاستن از رکوع و راست ایستادن و توقف کوتاه (طمانینه):
این عمل نیز فرض است زیرا ابوحمید در بیان کیفیت نماز پیامبرصگفته است: «وإذا رفع رأسه استوى قائما حتى یعود كل فقار إلى مكانه»«هرگاه از رکوع برمیخاست، مستقیما میایستاد تا اینکه مهرههای ستون فقرات بجای خویش قرار میگرفتند».
مسلم و بخاری آن را نقل کردهاند. حضرت عایشه نیز گفته است: «پیامبرصهر و قت از رکوع سرش را بر میداشت، راست میایستاد، آنوقت به سجده میرفت». مسلم آن را روایت کرده است. پیامبرصفرموده است: «ثم ارفع حتى تعتدل قائما»«سپس برخیز تا اینکه بصورت معتدل و راست میایستی». از ابوهریره روایت شده است که پیامبرصفرموده است: «لا ینظر إلى صلاة رجل لا یقیم صلبه بین ركوعه وسجوده»«خداوند به نماز کسی که در بین رکوع و سجود پشت خود را مستقیم نگه نمیدارد (طمانینه را مراعات نمیکند) نگاه نمیکند (در پیشگاه او قبول نیست».
احمد آن را روایت کرده است. منذری گفته است: اسناد آن خوب (جید) است.
۷- سجود
آیهای که بر و جوب سجده دلالت میکند، در ضمن سخن از رکوع نقل شد و پیامبرصنیز در حدیث «المسیء فی صلاته» آن را بیان فرموده است: «ثم اسجد حتى تطمئن ساجدا ثم ارفع حتى تطمئن جالسا ثم اسجد حتى تطمئن ساجدا»«سپس سجده کن تا اینکه در سجده از حرکت میافتی و آرامش مییابی سپس برخیز و بنشین تا اینکه از حرکت میافتی و آرامش مییابی، سپس دوباره به سجده برو تا در آن آرامـش مییابی». بنابر این سجده اول و برخاستن از آن و سجده دوم با مراعات طمانینه در هردو سجده و نشستن بین آنها در تمام رکعتهای نمازهای فرض و سنت، فرض و و اجب است.
اندازه طمانینه:
طمانینه (در رکوع و اعتدال و سجود و نشستن بین سجدتین) عبارت است از مکث و توقف در مدت زمانی که اندامها آرامش خود را یابند و از حرکت بیفتند، که دانشمندان آن را، بمدت زمانی که یک بار «سبحان الله» گفت، تخمین زدهاند.
اندامهایی که در سجده باید روی مصلی قرار گیرند:
اندامهای سجود عبارت است از: چهره (پیشانی و نوک بینی)، و کف دستها، هردو زانو و انگشتان پا. از عباس بن عبدالمطلب روایت شده که: او از پیامبرصشنیده است که میفرمود: «إذا سجد العبد سجد معه سبعة آراب (۲): وجهه، وكفاه، وركبتاه، وقدماه»«هرگاه کسی سجده کند، هفت اندام وی با وی سجده میکنند: صورتش، کفهای دستانش، دو زانوانش، و قدمهایش (انگشتان پاهایش)». جز بخاری همه محدثین آن را روایت کردهاند.
از ابن عباس روایت شده است که: «أمر النبیصأن یسجد على سبعة أعضاء ولا یكف شعرا ولا ثوبا: الجبهة، والیدین والركبتین والرجلین»«به پیامبرصدستور داده شده بود که بر هفت اندام خود سجده کند بدون اینکه موی و جامه خود را جمع کند: پیشانی، هردو دست، هردو زانو، و هردو پا». در روایت دیگری چنین آمده است که پیامبرصفرمود: «أمرت أن أسجد على سبعة أعظم: على الجبهة - وأشار بیده على أنفه - والیدین، والركبتین، وأطراف القدمین»«به من دستور داده شد که بر هفت استخوان اندام خود سجده کنم (بر هفت استخوان بدن در سجده تکیه کنم): پیشانی - اشاره به بینی خود فرمود - هردو دست و هردو زانو و کنارههای قدم پاها». این حدیث بین محدثین متفق علیه است. و در روایت دیگری: «أمرت أن أسجد على سبع ولا أكفت الشعر ولا الثیاب، الجبهة، والانف، والیدین، والركبتین، والقدمین»(ترجمه آن گذشت). مسلم و نسائی آن را روایت کردهاند.
از ابوحمید روایت شده که: «پیامبرصهرگاه سجده میکرد بینی و پیشانی خود را بر زمین مینهاد». ابوداود آن را روایت کرده است. و ترمذی آن را «صحیح» دانسته است، و گفته است: عمل اهل علم بر این است که در سجده پیشانی و بینی را بر زمین نهاد. اگر پیشانی تنها بر زمین بگذارد بدون بینی، بعضی از اهل علـم گفتهاند کفایت میکند و برخی دیگر گفتهاند اگر هردو نباشد، کفایت نمیکند و سجده محسوب نمیشود.
۸- آخرین نشست و خواندن تشهد در آن:
آنچه که از رهنمود پیامبرصمعروف و به اثبات رسیده آنست که در آخرین نشست نماز مینشست و تشهد میخواند، و در حدیث «المسیء فی صلاته»فرمود: «فإذا رفعت رأسك من آخر سجدة وقعدت قدر التشهد فقد تمت صلاتك»«هر و قت از آخرین سجده سرت را برداشتی و باندازه خواندن تشهد، نشستی، همانا نمازت به پایان رسیده است». ابن قدامه گوید: از ابن عباس روایت شده است که گفته است: ما قبل از اینکه تشهد فرض گردد، میگفتیـم: «السلام على الله قبل عباده، السلام على جبریل، السلام على میكائیل، فقال النبیص: (لا تقولوا: السلام على الله، ولكن قولوا: التحیات لله)»«نگوئید: درود بر خدا، بلکه بگوئید همه ستایشها سزاوار خداست». و این حدیث ابن عباس میرساند که تشهد اول فرض نبوده و بعداً فرض گردیده است.
صحیحترین احادیثی که درباره تشهد روایت شده است.
صحیحترین حدیث درباره تشهد از ابن مسعود روایت شده است که گفته است: ما با پیامبرصنماز میخواندیـم و در تشهد میگفتیم: «السلام على الله قبل عباده، السلام على فلان وفلان. فقال رسول اللهص: لا تقولوا السلام على الله، فإن الله هو السلام، ولكن إذا جلس أحدكم فلیقل: التحیات لله، والصلوات، والطیبات، السلام علیك أیها النبی ورحمة الله وبركاته، السلام علینا وعلى عباد الله الصالحین، فإنكم إذا قلتم ذلك أصاب كل عبد صالح فی السماء والارض أو بین السماء والارض أشهد أن لا إله إلا الله، وأشهد أن محمدا عبده ورسوله، ثم لیختر أحدكم من الدعاء أعجبه إلیه فیدعو به»«نگوئید: درود بر الله، زیرا الله خود سلام و درود است، لیکن هرگاه یکی از شما، در نماز نشست، بگوید: همۀ ستایشها و درودها و پاکیها از آن خداست، درود و رحمت و برکات خداوند بر تو باد ای پیامبرص، و درود بر ما و بر بندگان درستکار خداوند اگر چنین گفتید همه بندگان درستکار و شایسته خداوند در زمین و آسمان و در بین زمین و آسمان را شامل میگردد. بدل گواهی میدهـم و به زبان اقرار میکنم که بجز الله هیچ معبود بحقی وجود ندارد و نیز همچنین گواهی میدهم که محمدصبنده و فرستاده و پیامآور الله است. سپس هر دعایی که برایتان جالب است، بخوانید و بدان دعا کنید». همه محدثین آن را روایت کردهاند. مسلم گفته است: مردم اجماع دارند بر این تشهد ابن مسعود، زیرا راویان این حدیث با هم اختلاف ندارند. و همچنین بر تشهد غیر ابن مسعود نیز اجماع و اتفاق دارند. اگر چه راویان تشهد غیر ابن مسعود با هم اختلاف دارند. ترمذی و خطابی و ابن عبدالبر و ابن المنذر گفتهاند: حدیث ابن مسعود درباره تشهد صحیحترین حدیث است. و تشهد ابن عباس نسبت به تشهد ابن مسعود از نظر صحت حدیث درمرتبه دوم قرار دارد که میگوید: پیامبرصهمانگونه که قرآن را به ما میآموخت، تشهد را نیز به ما میآموخت و میگفت: «التحیات المباركات، الصلوات الطیبات لله، السلام علیك أیها النبی ورحمة الله وبركاته، السلام علینا وعلى عباد الله الصالحین، أشهد أن لا إله إلا الله، وأشهد أن محمدا عبده ورسوله»امام شافعی و مسلم و ابوداود و نسائی آن را روایت کردهاند. امام شافعی میگوید: درباره تشهد احادیث مختلفی روایت شده است، من این یکی را بیشتر دوست دارم، زیرا که کاملترین آنهاست. حافظ گوید: از امام شافعی سوال شد که چرا تشهد ابن عباس را برگزیدهای؟ گفت: چون آن را گسترده میبینم و به طرق صحیح از ابن عباس شنیدهام و الفاظ آن را جامعتر و بیشتر از الفاظ دیگر تشهدها میدانم. من بدان عمل میکنـم و اگر کسی به غیر از آن عمل کند مادام که احادیثش صحیح باشد بر وی سخت نمیگیرم و اشکالی در آن نمیبینم. و تشهد دیگری نیز هست که امام مالک آن را در «موطا» از عبدالرحمن بن عبدالقادری روایت کرده که گفته است: او از عمر بن خطاب شنیده که بر بالای منبر تشهد را به مردم میآموخت، و میگفت: «التحیات لله، الزاكیات لله، الطیبات والصلوات لله، السلام علیك أیها النبی ورحمة الله وبركاته، السلام علینا وعلى عباد الله الصالحین، أشهد أن لا إله إلا الله، وأشهد أن محمدا عبده ورسوله»نووی گفته است: «این احادیث درباره تشهد همه صحیح هستند و باتفاق محدثین صحیحترین آنها حدیث ابن مسعود است. سپس حدیث ابن عباس». شافعی گفته است: «هر کدام را انتخاب کنی کفایت میکند و علماء اجماع دارند بر اینکه همه آنها جایز هستند».
۹- سلام دادن
فرضیت سلام دادن نماز، از قول و رفتار پیامبرصبه اثبات رسیده است. از علیسروایت شده که: پیامبرصفرموده است: «مفتاح الصلاة الطهور وتحریمها التكبیر، وتحلیلها التسلیم»(ترجمه آن در تکبیر گذشت). احمد و شافعی و ابوداود و ابن ماجه و ترمذی آن را روایت کردهاند. ترمذی گفته است: این حدیث صحیحترین و پسندیدهترین حدیث در این زمینه است. از عامر بن سعد و او از پدرش روایت کرده که: «كنت أرى النبی صلى الله علیه وسلم یسلم عن یمینه وعن یساره حتى یرى بیاض خده»«من پیامبرصرا میدیدم که بهنگام سلام دادن به طرف راست و به طرف چپ آنقدر متمایل میشد و رویش را بـر میگردانید که سفیده گونهاش (از پشت) دیده میشد». احمد و مسلم و نسائی و ابن ماجه آن را روایت کردهاند. از و ائل بن حجر روایت شده که: «من با پیامبرصنماز گزاردهام، او از طرف راست سلام میداد: (میگفت) «السلام علیكم ورحمة الله وبركاته»و از طرف چـپ سلام میداد: (میگفت) «السلام علیكم ورحمة الله وبركاته». حافظ ابن حجر در «بلوغ المرام» گفته است: این حدیث را ابوداود با اسناد صحیح روایت کرده است.
سلام دادن اول (از طرف راست) و اجب، و سلام دادن دوم (از طرف چپ) سنت است: رای جمهور علماء برآنست که سلام اول فرض است، و سلام دوم مستحب است. ابن المنذر گفته است: باجماع علماء، نماز کسی که به سلام دادن اولی بسنده کند، جایز است. و ابن قدامه در «المغنی» گفته است: «نص سخن امام احمد صریح نیست در اینکه هردو سلام و اجب باشند»، بلکه گفته است: هردو سلام بطور صحیح از پیامبرصروایت شده است و میتوان گفت مراد مشروعیت هردو سلام است نه و جوب هر دوی آنها، همچنان که دیگران نیز چنین گفتهاند. بدلیل اینکه در روایت دیگری فرموده است: «من دو بار سلام دادن را بیشتر دوست دارم». و بدلیل اینکه حضرت عایشه و سلمه ابن الاکوع و سهل بن سعد روایت کردهاند که: «پیامبرصیکبار سلام میداد و مهاجرین هـم یکبار سلام میدادند». در آنچه که ما ذکر کردیم، اخبار و اقوال اصحاب مورد توجه قرار گرفته و بموجب آنها مشروع و سنت دو بار سلام دادن است و یکبار سلام دادن و اجب است. و اجماعی را که ابن المنذر ذکرکرده است بر صحت آن دلالت دارد، و نمیتوان از آن عدول کرد. نووی گفته است: «بمذهب امام شافعی و جمهور سلف و خلف دو بار سلام دادن سنت است. مالک و گروهی گفتهاند: همانا یکبار سلام دادن سنت است و آنان به احادیث ضعیفی متمسک شدهاند که در برابر این احادیث صحیح ( که ذکر گردید) مقاومت ندارند. چنانچه بعضی از این احادیث ضعیف نیز به اثبات برسد، بر آن دلالت دارد که بسنده کردن به یک بار سلام دادن نیز جایز است. دانشمندانی که آراء ایشان معتبر است، اجماع دارند براینکه یک بار سلام دادن و اجب است. اگر کسی بخـواهد یکبار سلام بدهد باید روی به پیش و سینه خویش سلام بگوید، و اگر دو بار سلام بدهد، اولی روی به طرف راست و دومی روی به طرف چپ داشته باشد و در هر سلام دادنی، آنقدر سر و سینهاش را بچرخاند، که گونهاش (از پشت سر) دیده شود». و اینست صورت صحیح سلام دادن نماز. بعد گفته است: «چنانچه هردو بار سلام دادن روی به طرف راست یا هردو بار روی به طرف چپ، یا هردو بار روی در جلو، یا اولی روی در طرف چپ و دومی روی در طرف راست داشته باشد، در همه این حالات نمازش صحیح است، و دو بار سلام دادن را انجام داده است، و لی فضیلت و ثواب مراعات کیفیت (مروی از پیامبرص) را از دست داده است.