حکمت و فلسفه طلاق
ابن سینا درکتاب شفاء گوید: «شایسته است که برای زن و شوی راهی برای جدائی آنها از هم باشد و این راه از هر طرف بسته نباشد، چون بستن راه جدائی بطورکلی ضرر و زیانهائی را ببار میآورد. برای مثال بعضی از مزاجها بهیچ و جه با هم سازگار نیستند و نمیتوانند با هم الفتگیرند، هر اندازه انسان بخواهد بین آنها الفت و نزدیکی بوجود آورد، شر و جدائی و خلاف درمیان آنان بیشترمیشود و زندگی تلخ میگردد -دراین صورت چاره طلاق است -گاهی پیش میآیدکه زن با شوهر نابرابر و غیرکفء روبرو میشود و بوی مبتلا میگردد یا شوهر بگونهای است که نیکو رفتار نیست و معاشرت با وی سخت است یا مزاجا بگونهای که طبیعت از وی گریزان است و ماندن با وی سبب تمایلو رغبت بدیگران میگردد، چون بهرحال شهوت یک امرطبیعی و فطری است. چه بسا اینکارموجب فساد و فحشاء میشود. و چه بسا پیش میآیدکه زن و شوی صاحب اولاد نمیشوند، که اگراین ازدواج بهم بخورد و زن شوهردیگری و مرد زن دیگری اختیارکند، بتوانند صاحب بچه بشوند، پس باید راهی برای جدائی باشدکه طلاق است و لی باید در آن سختگیر بود و آخرین چاره باشد».