اقامه حدود در سرزمین و دیار جنگ
گروهی از علما میگویند در دیار و سرزمین جنگ نیز بمانند دیار اسلام حدود اجرا میشوند و با هم فرقی ندارند، چون امر به اقامه حدود عام است و اختصاص به سرزمین خاصی ندارد. یعنی اگرکسی در زمین غیراسلامی نیز مرتکب اعمال ناشایست شد و شرایط اجرای حد بوجود آمد، باید حد بروی جاری گردد.
از جملهکسانیکه چنین گفتهاند مالک و لیث بن سعد هستند.
امام ابوحنیفه و دیگران گفتهاند: هرگاه امیری در سرزمینی مشغول جنگ باشد در سربازخانه و اردوگاه خود، بر هیچکس از سپاهیان، حد را جاری نمیکند مگر اینکه امیر و پیشوای مصر و یا شام یا عراق یا امثال آنها باشد که دراین صورت در پادگان حدود را اجرا میکند.
اینها میگویند اجرای حدود در دیار جنگ،گاهی سبب میشودکه شخص جنایتکار از ترس اجرای حد بهکافران و دشمنان ملحق شود و این نظر و رای آنان راجح است. زیرا این حد از حدود الهی است و بهنگام جنگ ازاجرای آن نهی شده است مبادا موجب چیزی شود که از آن بدتر باشد و فساد ببارآورد، امام احمد و اسحاق فرزند راهویه و اوزاعی و دیگران از علمای اسلام،گفتهاند که در سرزمین دشمن حدود اجرا نمیگردد. و اصحاب پیامبرصبر آن اجماع دارند. ابومحجن ثقفی نمیتوانست از شراب خواری خودداریکند و در جنگ قادسیه شراب خورده بودکه سعد بن وقاص او را بدانجهت زندانیکرد و دستور دادکه او را به زنجیر بکشند، وقتیکه جنگ بین مسلمانان و سپاه ایران درگرفت، ابومحجن با تاسف این شعر راگفت:
كفا حزنا أن تطرد الخیل بالقنا
وأترك مشدودا علی وثاقیا
«این اندوه و غم برای من بس استکه ببینم تیراندازان، سواران را دور میسازند
در حالیکه منکه مرد این میدانم بزنجیرکشیده شدهام] سپس از زن سعد بن وقاص خواهشکرد وگفت: مرا آزادکن که بجنگ بروم و با تو شرط میکنمکه اگر از جنگ سالم برگشتم، خود میآیم وپای خود را بزنجیرمیکشم واگرکشته شوم خداوند به تو رحم خواهدکرد،که مرا رها ساختهای. زن سعد او را آزاد کرد و او بر اسب سعد که «بلقاء» نام داشت، سوار شد و نیزهای برداشت و بمیدان جنگ بیرون رفت و آنچنان شجاعت و دلاوری از خود نشان داد، که سعد و مسلمانان را شگفت زده کرده بود تا جائیکهگمان میکردندکه فرشته است و برای یاری و مساعدت آنان فرستاده شده است.
چون دشمن شکست خورد او برگشت و پای خود را بزنجیر کشید، زن سعد ماجری را برای سعد بازگو نمود وسعد او را آزاد نمود وقسم خورد که بروی حد جاری نکند، چون به سپاه مسلمین نیرو بخشید و دلاوری فوقالعاده از خود نشان داد . سپس ابومحجن توبه نمود ومیخوارگی را ترک نمود. پس تاخیر اجرای حد یا اسقاط آن دارای مصلحتی بود،که برای امیر و مسلمانان از اجرای آن خیلی بهتر بود.