چه موقع جنگ مشروع و جایز است؟
از نظر اسلام قاعده کلی و اصلی آنست که سلامتی و امنیت برقرار باشد پس جنگ حالت استثنائی دارد و برای آن هیچ مجوزی نیست، مگراینکه در یکی از دو حالات زیر باشد:
حالت اول: و قتی که جان و آبرو و مال و میهن، مورد تجاوز قرار گیرد که برای دفاع از این مقدسات جنگ مشروع و روا است. خداوند میفرماید: ﴿وَقَٰتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ ٱلَّذِینَ یُقَٰتِلُونَكُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ١٩٠﴾[البقرة: ۱۹۰]. «در راه خدا بجنگید باکسانی که با شما میجنگند یعنیکسانی که مانع برپائی راه خدا هستند، بخاطر آن با آنان بجنگید و در این جنگ تدافعی مرتکب تجاوز بحقوق دیگران و گذشت از حق و عدالت نشوید، چون براستی خداوند متجاوزان را دوست نمیدارد و گذشت از حق و عدالت پسندیده خداوند نیست».از سعد بن زید روایت است که پیامبرصگفت: «من قتل دون ماله، فهو شهید، ومن قتل دون دمه، فهو شهید، ومن قتل دون دینه، فهو شهید، ومن قتل دون أهله، فهو شهید» «هرکس درموقع دفاع از مال و جان و دین و خانواده و ناموس خودکشته شود او شهید است یعنی دفاع و جنگ در اینگونه موارد مشروع است». بروایت ابوداود و ترمذی و نسائی. و خداوند میفرماید: ﴿وَمَا لَنَآ أَلَّا نُقَٰتِلَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَقَدۡ أُخۡرِجۡنَا مِن دِیَٰرِنَا وَأَبۡنَآئِنَاۖ﴾[البقرة: ۲۴۶]. «ما را چه شده است که در راه خداوند جهاد و جنگ نمیکنیم در حالیکه ما را از دیارمان و از میان فرزندانمان راندهاند، پس شرایط جهاد محقق شده است برایمان، پس باید بجنگیم».
حالت دوم: جنگ برای دفاع از دعوت به سوی خدا و حمایت از تبلیغ دین خدا، بنابراین هرکس مانع تبلیغ دین خدا و دعوت بسوی اوشود، بدینمعنی که مومنان را بیازارد یا مانع ایمان آوردن مردم و دخول مردم در دین خدا گردد، یا مانع تبلیغ مبلغین و داعیانگردد، جنگ با او و اجب و دفاع از دعوت بسوی خدا است. دلیل مشروعیت آن:
۱- خداوند میفرماید: ﴿وَقَٰتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ ٱلَّذِینَ یُقَٰتِلُونَكُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ١٩٠ وَٱقۡتُلُوهُمۡ حَیۡثُ ثَقِفۡتُمُوهُمۡ وَأَخۡرِجُوهُم مِّنۡ حَیۡثُ أَخۡرَجُوكُمۡۚ وَٱلۡفِتۡنَةُ أَشَدُّ مِنَ ٱلۡقَتۡلِۚ وَلَا تُقَٰتِلُوهُمۡ عِندَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ حَتَّىٰ یُقَٰتِلُوكُمۡ فِیهِۖ فَإِن قَٰتَلُوكُمۡ فَٱقۡتُلُوهُمۡۗ كَذَٰلِكَ جَزَآءُ ٱلۡكَٰفِرِینَ١٩١ فَإِنِ ٱنتَهَوۡاْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ١٩٢ وَقَٰتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتۡنَةٞ وَیَكُونَ ٱلدِّینُ لِلَّهِۖ فَإِنِ ٱنتَهَوۡاْ فَلَا عُدۡوَٰنَ إِلَّا عَلَى ٱلظَّٰلِمِینَ١٩٣﴾[البقرة: ۱۹۰-۱۹۳]. «و در راه خدا و برای اعلای کلمه حق و عزت بخشیدن دین خدا، بجنگید باکسانی که با شما میجنگند و با آنان به نبرد و جهاد برخیزید و از حد خود تجاوز نکنید و مرتکب تجاوز و عدوان نشوید، بدینمعنی که جنگ را آغاز گر باشید یا کسانی را بکشید که از کشتن آنها شرعا نهی شده است، مانند زنان و کودکان و پیران و صاحبان معابد و همعهد و پیمانان و پرداختن به مثله و مبادرت بجنگ بدون آغاز دعوت، براستی خداوند متجاوزین از حکم خود را و تعدیکنندگان را دوست نمیدارد. اینکافرانی را که با شما میجنگند هرکجا یافتید بکشید و از آنجا که شما را بیرون ساختند (مکه) بیرونشان کنید و فتنه و بلاء انسان که موجب آزار و شکنجه او است از کشتار هم بدتراست -آنان که شما را ازسرزمینتان بیرونکردهاند و از دین شما را باز میدارند و مانع عقیده شما میگردند، اینکارشان از جنگ در سرزمین حرم زشتتر است- و با آنها در نزد مسجدالحرام جنگ نکنید تا آنها در آنجا با شما بجنگند پس اگر با شما در آنجا جنگکردند لازم نیست ازآنجا بگریزید، در آنجا با آنان جنگکنید و آنان را بقتل برسانید، چون خودشان هتک حرمت مسجدالحرام راکردهاند، چنین است جزای کافران که چون حرمت خدا را مراعات نکردند، دیگر حرمت و احترامی برایشان نیست و اگر از جنگ خودداریکردند، خداوند آمرزنده و مهربان است یعنی اگر از شرک و جنگ دست برداشتند، خداوندگذشته آنان را میبخشد و شما نیز از تعرض و جنگ با ایشان دست بردارید و با این متجاوزین پیکار کنید تا فتنه و بتپرستی و سلب آزادی از مردم باقی نماند و دین، مخصوص خداگردد و بغیر از خداوندکسی و چیزی در حرم او پرستیده نشود و کسی بخاطر دینش مورد آزار و اذیت قرار نگیرد. پس اگر از روش نادرست خود دست برداشتند مزاحم آنها نشوید زیرا تعدی جز بر ستمکاران روا نیست».این آیات متضمن نکات زیر میباشد:
۱- امر بقتال و جنگ باکسانی شده است که تجاوز کرده و جنگ را آغاز کردهاند و این جنگ برای دفع تجاوز و اجب است. و جنگ برای دفاع از جان در همه ادیان و شرایع و مذاهب و مکاتب، مشروع است و در آیه بصراحت گفته است: ﴿وَقَٰتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ ٱلَّذِینَ یُقَٰتِلُونَكُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ﴾.
۲- اما کسانی که تجاوز را آغاز نکردهاند، آغاز جنگ با آنان جایز نیست چون خداوند از اعتداء و تجاوز نهیکرده است و ظلم و ستم را حرامکرده است، ﴿وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ﴾.
۳- اینکه خداوند از عدوان و تجاوز نهیکرده است، بدین جهت است که متجاوزان و تعدی کنندگان را دوست نمیدارد، مشعر بدان است که این نهی حکم قطعی و غیرقابل نسخ است، چون خداوند خبر میدهدکه اعتداء و تجاوز را دوست نمیدارد و نسخ در اخبار نیست، چون اعتداء ظلم است و خداوند هرگز ظلم را دوست نخواهد داشت.
۴- این جنگ مشروع پایانی دارد و هدفی، پس هرگاه این هدف تامین گردید جنگ متوقف میشود، که عبارت است از دفع فتنه و دفع آزار و شکنجه مومنان و تامین آزادی عقیده و آزادی برپای داشتن مراسم عبادت خدا و ایمن بودن از تجاوز و عدوان دیگران.
دوما: دلیل دوم مشروعیت دفاع از دعوت خدا: خداوند میفرماید: ﴿وَمَا لَكُمۡ لَا تُقَٰتِلُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَٱلۡمُسۡتَضۡعَفِینَ مِنَ ٱلرِّجَالِ وَٱلنِّسَآءِ وَٱلۡوِلۡدَٰنِ ٱلَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَآ أَخۡرِجۡنَا مِنۡ هَٰذِهِ ٱلۡقَرۡیَةِ ٱلظَّالِمِ أَهۡلُهَا وَٱجۡعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِیّٗا وَٱجۡعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِیرًا٧٥﴾[النساء: ۷۵]. «چرا در راه خدا و برای رهائی مردان و زنان و کودکانی که بدست ستمگران تضعیف شدهاند پیکار نمیکنید؟ همان افراد ستمدیدهای که میگویند خدایا ما را از این شهر(مکه) که اهلش ستمگرند ببیرون ببر و برای ما از طرف خود سرپرستی قرار بده و از برای ما از طرف خود یار و یاوری تعیین فرما».
این آیه نیز دو سبب از اسباب جنگ را بیان کرده است. اول قتال و جنگ در راه خدا که هدف بالای دین است تا اینکه فتنهای نباشد و دین خالص و مخصوص الله با شد .
دوم اینکه جنگ برای رهائی مستضعفانی باشدکه در مکه اسلام آورده و نتوانستهاند هجرتکنند و قریش به آزار و شکنجه آنان پرداختهاند و آنان را در فتنه و بلاء قرار دادند تا جائی که از خداوند رهائی طلب کردند، این گروه نیازمند حمایت و دفاعی هستندکه شکنجه و عذاب ستمکاران را از آنان دفع نماید و بآنان امکان آزادی دین و عقیده ارزانی دارد.
دلیل سوم: خداوند میفرماید: ﴿فَإِنِ ٱعۡتَزَلُوكُمۡ فَلَمۡ یُقَٰتِلُوكُمۡ وَأَلۡقَوۡاْ إِلَیۡكُمُ ٱلسَّلَمَ فَمَا جَعَلَ ٱللَّهُ لَكُمۡ عَلَیۡهِمۡ سَبِیلٗا٩٠﴾[النساء: ۹۰]. «... بنابر این اگر از شما کنارهگیری کردند و از پیکار با شما دست کشیدند و پیشنهاد صلح با شما را دادند، خداوند به شما اجازه نمیدهدکه متعرض آنان شوید و به پیکار ادامه دهید».پس این قومی که با قوم خود نجنگیدند و با مسلمانان نجنگیدند و از جنگ با طرفین کنارهگرفتند و این کناره گیریشان یک کنارهگیری حقیقی بود و از آن اراده صلح و سازش میکردند، مومنان حق ندارند متعرض این دسته شوند.
دلیل چهارم: خداوند میفرماید: ﴿۞وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلۡمِ فَٱجۡنَحۡ لَهَا وَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ٦١ وَإِن یُرِیدُوٓاْ أَن یَخۡدَعُوكَ فَإِنَّ حَسۡبَكَ ٱللَّهُۚ﴾[الأنفال: ۶۱-۶۲]. «اگر آنان قصد صلح و سازشکردند تو نیز قصد صلح و سازش کن و برخدا توکل کن خداوند شنوا و دانا است و اگر بخواهند ترا بفریبند و راه خدعه و نیرنگ پیشگیرند براستی خدا برای تو بس است».در این آیه دستور داده شده است که هرگاه دشمن خواهان صلح و سازش شد، باید صلح او را پذیرفت، حتی اگر چه این صلح خواهی و طلب سازش او از راه خدعه و نیرنگ باشد.
دلیل پنجم: همگی جنگهای پیامبرصبرای دفاع بوده و هیچیک از آنها جنگ تجاوز گرانه نبوده و بجنگ آغاز نکرده است. جنگ با مشرکین عوب و نقض پیمانهای آنها بعد ازفتح مکه برهمین مبنای دفاعی بود -چون معلوم شدکه آنها دیگربه عهد و پیمان پایبند نیستند -و این مطلب بخوبی ازسخن خداوند آشکار میشود: ﴿أَلَا تُقَٰتِلُونَ قَوۡمٗا نَّكَثُوٓاْ أَیۡمَٰنَهُمۡ وَهَمُّواْ بِإِخۡرَاجِ ٱلرَّسُولِ وَهُم بَدَءُوكُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٍۚ أَتَخۡشَوۡنَهُمۡۚ فَٱللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخۡشَوۡهُ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِینَ١٣ قَٰتِلُوهُمۡ یُعَذِّبۡهُمُ ٱللَّهُ بِأَیۡدِیكُمۡ وَیُخۡزِهِمۡ وَیَنصُرۡكُمۡ عَلَیۡهِمۡ وَیَشۡفِ صُدُورَ قَوۡمٖ مُّؤۡمِنِینَ١٤ وَیُذۡهِبۡ غَیۡظَ قُلُوبِهِمۡۗ وَیَتُوبُ ٱللَّهُ عَلَىٰ مَن یَشَآءُۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَكِیمٌ١٥﴾[التوبة: ۱۳-۱۵]. «آیا باگروهی که پیمانهای خود را شکستند و تصمیم به اخراج پیامبرصگرفتند پیکار نمیکنید؟ در حالی که آنها نخستین بار پیکار با شما را آغاز کردند آیا از آنها میترسید؟ با اینکه خداوند سزاوارتر است که از او بترسید اگر مومن هستید -یعنی شما نباید ازجنگ باکافر بترسید بلکه باید از مخالفت با امرخداوند بترسید چون خداوند دستور جنگ با آنان را داده است. با آنها پیکارکنیدکه خداوند آنان را به دست شما مجازات میکند و آنها را رسوا میسازد و سینه گروهی از مومنان را شفا میبخشد و بر قلبشان مرهم مینهد که حاضر میدان جنگ نبودهاند و خشم دلهای آنها را ازمیان میبرد و خدا توبه هرکس را بخواهد و شایسته بداند میپذیرد و خداوند عالم و حکیم است».چون همهکافران با هم متحد شدند و در برابر مسلمانان صف آرائیکردند و از یککمان تیر انداختند، خداوند دستور دادکه با همه آنها بجنگ برخیزید: ﴿وَقَٰتِلُواْ ٱلۡمُشۡرِكِینَ كَآفَّةٗ كَمَا یُقَٰتِلُونَكُمۡ كَآفَّةٗۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِینَ٣٦﴾[التوبة: ۳۶]. «.. با همه مشرکین بجنگ برخیزید همانگونه که همه مشرکین با شما پیکار میکنند -به هنگام نبرد با مشرکین به جمعی پیکار کنید، همانگونه که آنها بصورت جمعی با شما پیکار میکنند- و یقین بدانیدکه خداوند با پرهیزکاران است و آنان را یاری میکند».و اما جنگ با یهود بدینجهت بود که آنان قبلا و بعد از هجرت با پیامبرصعهد و پیمان بستند سپس بزودی پیمان خود را شکستند و با مشرکین و منافقین بر علیه مسلمین یکی شدند و بدانان پیوستند و در جنگ احزاب با مسلمانان بجنگ برخاستند پس خداوند فرمود: ﴿قَٰتِلُواْ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَلَا بِٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَلَا یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَلَا یَدِینُونَ دِینَ ٱلۡحَقِّ مِنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ حَتَّىٰ یُعۡطُواْ ٱلۡجِزۡیَةَ عَن یَدٖ وَهُمۡ صَٰغِرُونَ٢٩﴾[التوبة: ۲۹]. «باکسانی ازاهل کتاب که به خدا و به روز جزا ایمان ندارند و آنچه را که خدا و رسول او تحریمکردهاند حرام نمیشمرند و آیین حق را نمیپذیرند، پیکار کنید تا زمانی که جزیه را بدست خود با خضوع و تسلیم بپردازند».
باز هم میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ قَٰتِلُواْ ٱلَّذِینَ یَلُونَكُم مِّنَ ٱلۡكُفَّارِ وَلۡیَجِدُواْ فِیكُمۡ غِلۡظَةٗۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِینَ١٢٣﴾[التوبة: ۱۲۳]. «ای مومنان جنگکنید باکافران مشرک جزیره العرب که نزدیک شما هستند برای اینکه کافران بدانندکه جزای خشونت خشونت است و شدت و سختی را در شما ببینند و بدانید که خدا با پرهیزکاران است و آنان را نصرت و پیروزی و معونت اعطا میفرماید».
دلیل ششم: پیامبرصاز کنار زن مقتولی گذشت و گفت: «ما كانت هذه لتقاتل» «شایسته نبود .چنین شخصیکشته شود و او اهل جنگ نیست و او با جنگ جویان جنگ نمیکرد». از این سخن او بر میآید که علت حرمتکشتن او آن بود که با جنگ جویان بجنگ نمیپرداخت. پس سبب جنگکردن ما با ایشان جنگ کردن آنان با ما بود، نهکافر بودنشان یعنی تنها کافر بودن مجوز جنگ نیست.
دلیل هفتم: پیامبرصازکشتن راهبان و کودکان نهی فرمود بهمان علتی که از کشتن آن زن نهی فرموده است.
دلیل هشتم: اسلام اجبار و اکراه را راهی برای دخول بدین اسلام قرار نداده است، بلکه راه پذیرش دین را بکارگیری عقل و خرد و فکر و اندیشه و دقت در عظمت و شکوه آفرینش آسمانها و زمین قرار داده است، خداوند میفرماید: ﴿وَلَوۡ شَآءَ رَبُّكَ لَأٓمَنَ مَن فِی ٱلۡأَرۡضِ كُلُّهُمۡ جَمِیعًاۚ أَفَأَنتَ تُكۡرِهُ ٱلنَّاسَ حَتَّىٰ یَكُونُواْ مُؤۡمِنِینَ٩٩ وَمَا كَانَ لِنَفۡسٍ أَن تُؤۡمِنَ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَیَجۡعَلُ ٱلرِّجۡسَ عَلَى ٱلَّذِینَ لَا یَعۡقِلُونَ١٠٠ قُلِ ٱنظُرُواْ مَاذَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَمَا تُغۡنِی ٱلۡأٓیَٰتُ وَٱلنُّذُرُ عَن قَوۡمٖ لَّا یُؤۡمِنُونَ١٠١﴾[یونس: ۹۹-۱۰۱].
«اگر خدای و پروردگار تو میخواست، حکمت آفرینش و اساس تکوین را بر آن قرار میدادکه همه مردم در روی زمین ایمان بیاورند حتماً چنین میشد، و لی حکمت خدا چنین نیست آیا تو میخواهی مردم را مجبور سازی بر چیزی که خداوند نخواسته است؟ معلوم است چیزی که خداوند نخواسته باشد، هرگز نمیشود -تا از روی اجبار ایمان بیاورند؟ یعنی اینکار نه و ظیفه تو است و نه در اختیار تو (برابر آیات بقره ٢٧٢ و شعراء ٣و فاطر٨) هیچ نفسی نمیتواند ایمان بیاورد، مگر با اجازه خداوند و توفیق و اراده او و خداوند کسانی را که دلایل و براهین او را نمیفهمند، دچار خذلان و رسوائی مینماید. بگو ای مردم در آیات و نشانههای موجود در آسمانها و زمین تفکر و اندیشهکنید که دلالت بر توحید و کمال قدرت او دارند و آیات و نشانها و پیامبران انذار کننده برای قومی که ایمان نمیآورند سودی ندارد».و در جای دیگر میفرماید: : ﴿لَآ إِكۡرَاهَ فِی ٱلدِّینِۖ قَد تَّبَیَّنَ ٱلرُّشۡدُ مِنَ ٱلۡغَیِّۚ﴾[البقرة: ۲۵۶]. «برای پذیرش دین اجبار و اکراهی درکار نیست چون راه هدایت و رشد از راه گمراهی و ضلالت مشخص شده است».و ثابت شده است که پیامبرصاسیرانی میگرفت و سراغ نداریم اینکه پیامبرصکسی را از آنان بر پذیرش اسلام مجبورکرده باشد. و یاران او نیز چنین رفتار میکردند. احمد از ابوهریره روایت کرده است که ثمامه حنفی اسیرگردیده بود و پیامبرصپیش او میرفت و میفرمود: «ما عندك یا ثمامة؟» «ای ثمامه حال شما چطور است؟».
ثمامه در پاسخ گفت: اگر مرا بکشی کسی راکشتهای که خون دارد و انتقام خونش را میگیرند و اگر منت بگذاری و مرا آزاد کنی برکسی منتگذاشتهای که سپاسگزار است و اگر مال دنیا میخواهی ما حاضریم که مال دنیا بتو بدهیم، هر اندازه که میخواهی. و یاران پیامبرصدوست داشتند که فدیه بگیرند و میگفتند: ما چه کار داریم بکشتن او، پیامبرصاز کنار او گذشت و او اسلام آورد پس او را آزاد کرد و او را به بستان ابوطلحه فرستاد و به وی دستور داد که غسل کند و خود را شستشوی دهد و او نیز غسلکرد و دو رکعت نماز بگزارد. پیامبرصگفت: «لقد حسن إسلام أخیكم» «نیکو شد اسلام آوردن برادرتان = خوب شد که برادرتان اسلام آورد». و اما درباره نصاری و دیگران پیامبرصبا هیچکدام جنگ نکرد، مگر اینکه ابتدا بعد از جنگ حدیبیه بسوی همه پادشان و ملوکها پیکها فرستاد و آنان را پذیرش اسلام خواند و دعوت نمود، که بسوی قیصر روم و خسرو ایران و مقوقس پادشاه مصر و نجاشی پادشاه حبشه و پادشاهان و ملوک عرب درشرق و شام پیک و پیغام فرستاد که از نصاری و دیگرانگروهی اسلام آوردند و نصارای شام گروهی از مسلمانان جدید را کشتند پس نصاری نخست با مسلمانان جنگ آغاز کردند و بظلم و تجاوز مسلمانان را کشتند. چون نصاری با کشتن مسلمانان جنگ را آغاز کردند پیامبرصسپاهی را بامارت زند بن حارثه و بعد از او بامارت جعفر بن ابیطالب و بعد از او با مارت عبدالله بن رواحه بر سر آنها فرستادکه نخستین جنگ مسلمانان با نصاری بود، که در موته در سرزمین شام روی داد و گروه فراوانی از نصاری دربرابر سپاه اسلام صف آرائیکردند و فرماندهان سهگانه بشهادت رسیدند و سرانجام خالد بن و لید پرچم فرماندهی را بدست گرفت. (و توانست با فرماندهی حکیمانهاش جنگجویان مسلمان را نجات دهد).
از آنچه که گذشت بوضوح روشن میشود که اسلام اجازه جنگ نداده است، مگربرای دفع عدوان و تجاوز و حمایت و دفاع از دعوت دینی و منع ظلم و ستم و تامین آزادی دین و عقیده. در آنصورت جنگ فریضهای از فرایض دینی و و اجبی از و اجبات مقدس بشمار میآید و نام «جهاد» بر آن اطلاق میشود. اینک جهاد را بیان میکنیم: